

و من کتاب له عليه السلام [12] الي قثم بن العباس و هو عامله علي مکه [13] اما بعد ، فان عيني بالمغرب کتب الي يعلمني انه [1] وجه الي الموسم اناس من اهل الشام العمي القلوب ، الصم الاسماع ، [2] الکمه الابصار ، الذين يلبسون الحق بالباطل ، [3] و يطيعون المخلوق في معصيه الخالق ، و يحتلبون الدنيا درها بالدين ، [4] و يشترون عاجلها باجل الابرار المتقين ، و لن يفوز بالخير الا عامله ، [5] و لا يجزي جزاء الشر الا فاعله فاقم علي ما في يديک قيام الحازم الصليب ، [6] و الناصح اللبيب ، و التابع لسلطانه ، المطيع لامامه [7] واياک و ما يعتذر منه ، و لا تکن عند النعماء بطرا، و لا عند الباساء فشلا ، و السلام
ترجمه
[12] از نامه هاي امام عليه السلام به قثم بن عباس فرماندار امام در شهرمکه [13] اما بعد مامور اطلاعات من در مغرب [ شام ] برايم نوشته و مرا آگاه ساخته که [1] گروهي از مردم شام به سوي حج گسيل داشته شده اند : گروهي کوردل ناشنوا [2] و کور ديده که حق را با باطل مشوب مي سازند [3] و در طريق نافرماني خالق از مخلوق اطاعت مي کنند با دادن دين خود شير از پستان دنيا مي دوشند [4] و آخرت را که در انتظار نيکان و پاکان است به متاع اين دنيا مي فروشند در حاليکه هر کار نيک نتيجه اش عايد عامل آن مي شود [5] و جزايشر جز به فاعلش نمي رسد . بنابراين در مورد آنچه در اختيار داري سخت قيام کن قيام شخصي دورانديش و نيرومند [6] قيام شخصي عاقل و نصيحت گر قيام کسيکه از سلطان خويش اطاعت مي کند و مطيع فرمان امام و پيشوايش مي باشد [7] از اين بپرهيز که عملي انجام دهي که در برابرش عذر بخواهي نه به هنگام اقبال نعمت مغرور و خوشحال باش و نه به هنگام شدائد سست و ترسو و ضعيف والسلام