

و من کتاب له عليه السلام [4] الي عبد الله بن العباس ، بعد مقتل محمد بن ابي بکر [5] اما بعد ، فان مصر قد افتتحت ، و محمد بن ابي بکر رحمه الله قد استشهد ، [6] فعند الله نحتسبه ولدا ناصحا و عاملا کادحا ، [7] وسيفا قاطعا ، و رکنا دافعا وقد کنت حثثت الناس علي لحاقه ، [8] و امرتهم بغياثه قبل الوقعه ، و دعوتهم سرا وجهرا ، وعودا و بدءا ، [9] فمنهم الاتي کارها ، ومنهم المعتل کاذبا ، و منهم القاعد خاذلا [10] اسال الله تعالي ان يجعل لي منهم فرجا عاجلا ، [11] فوالله لولا طمعي عند لقائي عدوي في الشهاده ، و توطيني نفسي علي المنيه ، [12] لاحببت الا القي مع هؤلاء يوما واحدا ، و لا التقي بهم ابدا
ترجمه
[4] از نامه هاي امام عليه السلام به عبدالله بن عباس پس از شهادت محمدبن ابي بکر . [5] اما بعد مصر به دست دشمن گشوده شده و محمدبن ابي بکر که خدا رحمتش کند به شهادت رسيده . [6] اين مصيبت را به حساب خداوند مي گذاريم و اجر آن را از خدا مسالت داريم : [ مصيبت ] فرزندي ناصح و کارگزاري تلاشگر و کوشا [7] شمشيري برنده و قاطع و ستوني بازدارنده من مردم را به ملحق شدن به او و همکاريش تشويق و تحريض کردم [8] و به آنها فرمان دادم که پيش از وقوع واقعه به فريادش برسند . من آنها را آشکارا و پنهاني از آغاز تا انجام در حرکت به سوي او دعوت کردم . [9] عده اي هماهنگي خود را با اکراه اعلام و گروهي به طور دروغين خود را به بيماري زدند و گروه سوم افرادي بودند که براي تنها ماندن [ سپاه حق ] دست از ياريش کشيدند . [10] از خداوند تقاضا مي کنم که براي نجات من از ميان اينگونه افراد فرجي عاجل قرار دهد . [11] بخدا سوگند اگر علاقه من به هنگام پيکار با دشمن در شهادت نبود و خود راه را براي مرگ در راه خدا آماده نساخته بودم [12] دوست مي داشتم حتي يکروز با اين مردم روبرو نشوم و هرگز آنها را ملاقات نکنم .