

و من کتاب له عليه السلام [2] الي الاسود بن قطبه صاحب جند حلوان [3] اما بعد ، فان الوالي اذا اختلف هواه منعه ذلک کثيرا من العدل ، [4] فليکن امر الناس عندک في الحق سواء ، فانه ليس في الجور عوض من العدل ، [5] فاجتنب ما تنکر امثاله ، و ابتذل نفسک فيما افترض الله عليک ، راجيا ثوابه ، و متخوفا عقابه [6] و اعلم ان الدنيا دار بليه لم يفرغ صاحبها فيها قط ساعه الا کانت فرغته عليه حسره يوم القيامه ، [7] و انه لن يغنيک عن الحق شي ء ابدا ، [8] و من الحق عليک حفظ نفسک ، و الاحتساب علي الرعيه بجهدک ، [9] فان الذي يصل اليک من ذلک افضل من الذي يصل بک ، و السلام
ترجمه
[2] از نامه هاي امام عليه السلام به اسودبن قطبه رئيس سپاه حلوان [ از ايالات فارس ] . [3] اما بعد زمامدار اگر دنبال هوا و هوسهاي پي در پي خويش باشد غالبا او را از عدالت باز مي دارد [4] بنابراين امور مردم از نظر حقوق بايد نزد تو مساوي باشد چرا که هيچگاه جور و ستم جانشين عدالت نخواهد شد [5] از آنچه برايخود نمي پسندياجتناب کن و نفس خويش را در برابر آنچه خداوند بر تو واجب ساخته به اميد ثوابش و همچنين از ترس کيفرش به خضوع و تسليم وادار [6] و بدان که دنيا سراي آزمايش است که هر کس ساعتي در آن فراغت يابد و دست از کار بکشد همين ساعت بيکاري موجب حسرت و پيشماني او در قيامت خواهد شد . [7] و بدان که هيچ چيز تو را از حق بي نياز نخواهد ساخت . [8] از جمله حقوقي که بر تو فرض و واجب است کنترل هوسهاي خويش مواظبت رعايا و رسيدگي توام با تلاش به کارهاي آنهاست . [9] در اين راه آنچه از منافع عايد تو مي شود براي تو از مشکلات و ناراحتيهائي که متحمل مي گردي به مراتب سودمندتر است والسلام