

وقتی قبحشکنی و پردهدری در سینما مرسوم میشود
قوه قضائیه میتواند علفهای هرز سینما را هرس کند
حوزه هنری سرمایه گذار اصلی فیلم های مارمولک و آب وآتش است. حوزه ای که روزگاری دغدغه های انقلابی مردم را برآورده میکرد، در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد کارش به جایی رسید که در مورد زنان خیابانی فیلم تهیه و تولید میکرد...
به گزارش نوری از بهشت، انصارحزبالله نوشت: سینمای پس از انقلاب تا نیمه دهه هفتاد مسیر درستی را طی میکرد و با وجود اینکه برخی فیلمها خط قرمزهای سیاسی را پشت سر میگذاشتند اما حریم اخلاق از جانب سینما مورد تعددی قرار نمیگرفت.
متاسفانه با ظهور شیاطین سیاسی در نیمه دهه هفتاد در جلد اصلاحات، نخستین مسئله ای که زیر تیغ اصلاح رفت اخلاق و حیا در جامعه بود. مردم به خاطر دارند که محمد خاتمی دائما از این دم میزد که با مردمش پیمانی خدایی دارد، غافل از اینکه رجز و دروغ از این بزرگتر در دوران صدارتش گفته نشد و زمانه نشان داد حامی فتنه ۸۸ با شیطان عهد و پیمان داشته است.
چون اگر عهد و پیمان شیاطین اصلاحطلب خدایی بود در عرض کمتر از دو سال ۱۰ سانتیمتر از لباس رسمی بانوان کوتاه نمیشد. همه چیز در دوره اصلاحات در حال کوتاه شدن بود از لباس بانوان، تا حیای عمومی در جامعه.
عفت برای دورهای کوتاه از جامعه ایرانی رخت بربست. از سوی دیگر وزیر ارشاد دولت اصلاحات بیشتر از آنکه به فکر اصلاح فرهنگ جامعه اسلامی باشد، در حال زد و بندهای سیاسی بود تا فائقه آتشین (معروف به گوگوش) را از کشور خارج کند تا با حمایت وی در خارج از کشور، جنبش کذایی اصلاحات در دوره دوم نیز رای بیاورد.
در این بلبشو طبیعی است که سینماگران آلبالویی سینمای ایران از هرج و مرج فرهنگی موجود نهایت بهره بردند و طبیعی است که سینما با «آب و آتش» در دوران اصلاحات مسیر بیحیایی را آغاز کرد و این موج تا فیلم «من مادر هستم» همچنان ادامه پیدا کرد.
در سال ۱۳۷۹ ملتهب ترین فیلمهای سینمایی ساخته شدند. از آب و آتش، آواز قو، بچههای بد، پارتی ،خاکستری، دختری به نام تندر، قطعه نا تمام و... ساخته شدند. عمده فیلمهای ساخته شده زن محور بودند از «آب و آتش» ،در مورد زنان خیابانی تا قطعه ناتمام مازیار میری که محتوایش در مورد اعتراض به عدم آواز خوانی زنان بود.
فضای غیر قابل مهاری که با مهارت رسانههای اصلاح طلب مهار شده بود و هر گونه عبور از خطوط قرمز شرعی و عرفی جامعه رایج شده بود. نام فیلمسازان برده شده را مرور کنید فریدون جیرانی آب و آتش را در مورد دغدغه های عاشقانه یک زن روسپی میسازد که شوهر دارد و در این حین عاشق مرد دیگری هم میشود. تصور کنید که فیلم با حمایت حوزه هنری ساخته میشود حوزه هنری که در آن زمان مرزعه توتون بود و با سود واردات سیگار فیلم سینمایی ساخته میشد.
مثالهای تاریخی و اشاره به گذشته موجب میشود که دریابیم از مقطع زمانی سال ۱۳۷۹ تا امروز هیچ اتفاقی نیفتاده است و جهل مرکب سینما به صورت رندانه و کارسازتری پر رنگ شده و هیچ چیزی تغییر نکرده است.
هنوز حوزه هنری همان حوزه هنری است به جای اینکه مزرعه توتون باشد، مرزعه انتشاراتی آقای مدیر ارشد است و زدو بندهای سینمایی پشت پرده. شاید فیلم های ضد اخلاقی توسط این نهاد ساخته نشود اما اکران و حمایت جدی میشود.
حوزه هنری سرمایه گذار اصلی فیلم های مارمولک و آب وآتش است. حوزه ای که روزگاری دغدغه های انقلابی مردم را برآورده میکرد، در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد کارش به جایی رسید که در مورد زنان خیابانی فیلم تهیه و تولید میکرد. امروز تهیه و تولیدش وقیحانه نیست اما پخش آثاری را در سینماهایش بر عهده دارد رنگ و بوی خیانت به اخلاق عمومی را دارد. کارزار وقاحت چنان شد که در همان سال مجید مجیدی در جشن خانه سینما اعتراض خود را به صورت رسمی اعلام کرد و گفت صدای پای ابتذال میآید.
تنها دورهای که سینما روی آرامش دید و افسار گسیختگی اش تا حدودی طی یک برنامه بلند مدت تعدیل شد طی سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸ بود. تنها مقطعی که کارسازی مدیریتی قاطعانه به مدد سینما آمد. اما همه آنچه که صفار هرندی و محمدرضا جعفری جلوه کاشته بود را شمقدری یک شبه درو کرد. شمقدری فضای آب و آتشی دوره اصلاحات را به سادگی به دوران من مادر هستم متصل کرد.
اما نکته اساسی این است که در نمودار کج و ناراستی که مسیر منطقی در سینما طی میکند، قوه قضائیه میتواند هرس کننده ناراستیها و علفهای هرز اخلاقی در سینما باشد.
منطق نظارتی سینما و تئاتر کار را به جایی رسانده که رهبر انقلاب در قبال تولیدات اخیر نمایشی، مواضع شفاف و رسمی خود را اعلام کردهاند. ایشان فرمودهاند«فیلم و تئاتری نباید ساخته شود که ایمان جوانان انقلابی را خدشه دار کند». وقتی موضع وزارت ارشاد همچنان از سال ۱۳۷۹ دچار همان ناراستیهای مرسوم در سینماست قوه قضائیه باید وارد عمل شود تا ایمان جوانان انقلابی آسیبی نبیند. از این رو قوه قضائیه در بخش نظارتی میتواند به سادگی ورود کند و نمایندگان این قوه، تئاترهای ساخته شده و فیلمهای عرضه شده در سینما را رصد کنند و اگر التهابات و اعتراضات گروهی نسبت به اثر یا آثاری خاص وجود دارد را دنبال کند و با ورود به این حوزه، اقدام فضائی موثری را نسبت به وضع موجود انجام دهند.
مثلا در مورد فیلم کریه فروشنده اعتراضاتی به تدریج رسانه ای میشود، مثل اعتراض انجمن های مستقل دانشجویی که به صورت مکتوب در فضای مجازی منتشر میشود و نماینده اصناف معترض به آثار سینمایی و تئاترهایی که روی سن میرود میتوانند به قوه قضائیه مراجعه کرده و قوه قضائیه سازندگان آثار را مورد پرسش قرار دهد. به این ترتیب بخش نظام مندی در قوه قضائیه نسبت به اعتراضات مردم انقلابی اخلاق دوست، ترتیب قضایی دهد.
حالا دامنه همان ابتذال در اشکال مختلفی ادامه یافته و انتظار میرود قوه قضائیه طبق فرموده رهبر انقلاب به صورت جدی وارد بخش نظارتی سینما و تئاتر شود. چون به هر صورت هر وزارت و نهادی که سکان هدایتی سینما و تئاتر را در دست گرفته به نوعی وادادگی دچار میشود. باری مردم نسبت به مدیران فرهنگی واداده دلسر شده اند و قوه قضائیه میتوانند امیدها را دوباره زنده کند.