

ازدواج، دارای نوعی ارزش اخلاقی است و آیه های قرآنی، دلالت روشنی بر این حقیقت دارند؛ مثل آنجا که خداوند میفرماید: «وَأَنْکِحُواْ اْلأَیامی مِنْکُمْ وَالصّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَإِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ واسِعٌ عَلیم؛ مردان و زنان بىهمسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان شایسته تان را اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز مىسازد خداوند گشایشدهنده و آگاه است!»(نور/32)
علامه طباطبایی در تفسیر تعبیر «صالحین» در این آیه شریفه نکته قابل تأملی را بیان می فرمایند، و آن اینکه: «مراد از «صالحین»، صالح براى تزویج است، نه صالح در اعمال.»(ترجمه المیزان؛ج15؛ص157)
در شرع مقدس اسلام، تعیین مهر، از احکام حقوقی نکاح است. این حکم، کم و بیش در همه جوامع وجود داشته و دارد. اخیراً در برخی از جوامع غربی، این مسئله را مورد تشکیک قرار داده و حتی آن را یک ارزش منفی تلقی کردهاند؛ چنان که گویی قراردادن مهر به معنای خرید و فروش زن است؛ اما این برداشت، اساس درستی ندارد. اسلام، بر اساس مصالح اقتصادیِ زن، مهر را معتبر دانسته است تا آنجا که اگر در ضمن عقد، مقدار آن تعیین نشود، مهرالمثل بر مرد واجب میشود. وجوب پرداخت نفقه زن بر مرد، یکی دیگر از احکام حقوقیِ نکاح، در نظام حقوقیِ اسلام است. بنابراین، تعیین مهر و لزوم نفقه، به خاطر مصالح خاصی است که در احکام حقوقی ازدواج، به آن خواهیم پرداخت. در کنار این احکام حقوقی، احکام اخلاقی نیز در اسلام وجود دارد. یکی از احکام اخلاقی در ازدواج، این است که اگرچه تعیین مهر واجب است، اما نباید آنقدر سنگین باشد که پرداخت آن، عملا ممکن نباشد. بنابراین، سختگیری در تعیین مقدار مهر، به اندازهای که برخی قادر بر پرداخت آن و ازدواج نباشند، نقض غرض است و با روح قانون ازدواج و اسلام سازگار نیست و بسیاری از مردان و زنان را از ازدواج محروم میسازد.
قرآن بر این نکته تأکید میکند که نباید فقر، موجب محروم شدن شخص از ازدواج شود و فقرا باید بر خدا توکل کنند که خدا آنان را بینیاز خواهد کرد؛ اما معمولا سنگینیِ مهر باعث تأخیر ازدواج یا محروم شدن بسیاری از مردم از ازدواج میشود.
البته از نظر قانونی، زن حق دارد هر مقدار که مایل است، برای خود، مهر تعیین کند؛ اما از نظر اخلاقی، قرآن کریم توصیه میکند که در مقدار مهر، سختگیری نکنند و با اشخاص فقیر هم ازدواج کنند. با وجود همه این توصیه ها، ممکن است کسانی در شرایط خاصی باشند که از پرداخت مهر و حتی از عهده اداره زندگی و مخارج خانواده برنیایند. چنین کسانی که یا در این حد تهی دستند و یا در شرایط خاصی قرار گرفته اند که قادر به ازدواج دائم نیستند، میتوانند با ازدواج موقت، بدون آنکه بار سنگینی بر دوششان بیاید، نیاز خود را برطرف کنند. این هم راه قانونیِ دیگری است که خداوند در قرآن مجید از آن یاد کرده و میفرماید: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَـأتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَة؛ پس هرگاه از آنان بهره مند شدید، پاداش معیّن و حق واجب آنان را بپردازید.»( نساء/ 24)
سومین راهی که قرآن در این زمینه پیشنهاد کرده است و البته مربوط به زمانهای گذشته است ازدواج با «اماء» (کنیزان) است. این برای کسانی بود که قادر به ازدواج با زنان آزاد نبودند؛ اما توان ازدواج با کنیز را داشتند. خداوند در این باره میفرماید: «وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلا أَنْ یَنْکِحَ الُْمحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِنات؛ اگر کسانی قادر به ازدواج با زنان آزاده مؤمن نیستند، پس با کنیزکان جوان مؤمن زناشویی کنند.»(نساء/ 25)
البته در پایان آیه میفرماید: «ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَ أَنْ تَصْبِروُاْ خَیْرٌ لَکُم؛ این برای کسانی است که به زحمت میافتند و تحمل بار سنگین مجرد بودن، برایشان دشوار است؛ اما اگر بتوانید صبر کنید تا مالی به دست آورید و با دادن مهریه، ازدواج دائم کنید، این برایتان بهتر است.»
سرانجام، اگر کسانی باشند که همه راههای نامبرده، برایشان بسته است و توان انجام هیچ یک از سه نوع نکاح را ندارند، باید عفت و پاکدامنی را پیشه خود سازند تا وقتی که خداوند، آنان را از فضل و کرم خود بی نیاز سازد و قادر به ازدواج شوند. خداوند در این باره میفرماید: «وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لایَجِدُونَ نِکاحاً حَتّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه؛ و کسانى که امکانى براى ازدواج نمىیابند، باید پاکدامنى پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز گرداند!»(نور/33) که این نیز یک حکم اخلاقی، درباره زناشویی است.
اهداف تشکیل خانواده
بدیهی است که هدف اصلی از تشکیل خانواده، بقای نسل، تشکیل جامعه سالم و تأمین سلامت روانیِ افراد است. در مرحله بعد یکی از اهداف زندگیِ خانوادگی، تأمین نیازهای افراد خانواده در سایه زندگیِ مشترک است و هر کاری به نسبت مقدار تأثیری که در برآوردن این هدف داشته باشد، ارزشمند خواهد بود. کارهایی که اعضای خانواده، در مسیر تأمین این هدف انجام میدهند به دو نوع اصلی تقسیم میشود:
الف) کارهایی که از همه اعضای خانواده ساخته است و همه به طور یکسان میتوانند با انجام آنها در تأمین این هدف مؤثر باشند.
ب) کارهایی که از همه اعضا ساخته نیست، بلکه به تناسب ویژگیها و خصوصیات جسمی و روانیِ اعضا، هر یک از آنها از فرد خاصی ساخته است و انجام آن از توان اعضای دیگر خارج خواهد بود و بر همین اساس، به طور طبیعی، نوعی تقسیم کار در بین اعضای خانواده، شکل میگیرد. مثلا ایفای نقشی که زن در محیط خانواده میتواند داشته باشد، هیچگاه در توان مرد نیست. زن با توجه به ویژگیِ ساختمان طبیعی و جسمانی اش میتواند باردار شود و پس از وضع حمل، قادر است کودک خود را با شیری که در سینه دارد، تغذیه کند و با توجه به خصوصیات روانیِ مادرانه، او را پرورش دهد؛ اما اینگونه کارها از مرد، که دارای ویژگیهای جسمانی و روانیِ دیگری است، بر نمی آید.
متقابلا، مرد نیز با توجه به خصوصیات جسمانی و روانیِ خود، میتواند وظایفی را در مسیر تأمین اهداف خانواده بر عهده بگیرد که زن قادر به انجام آنها نیست.
پس تفاوت ارزش مرد و زن، در تأمین اهداف خانواده، به تفاوت ویژگیهای روحی و جسمی آنان مربوط میشود و در یک سنجش کلی میتوان گفت که زن از نظر احساسات و عواطف، معمولا قویتر است و مرد از نظر تدبیر و تعقل. و از آنجا که محیط خانواده، هم به تدبیر نیاز دارد و هم به پرورش و تربیت، این تقسیم کار به شکل طبیعی به وجود میآید که مرد به اداره خانواده و تأمین نیازهای اقتصادیِ آن بپردازد و زن که از عشق و احساس به فرزندان خود لبریز است و بیشتر میتواند آنها را تحمل کند، پرورش فرزندان را بر عهده گیرد. بنابراین، بررسیِ دقیق اخلاق در خانواده و شناخت احکام و ارزشهایی که اسلام در این زمینه مطرح کرده است تا حد بسیاری به شناخت خصوصیتهای جسمی و روحی هر یک از اعضای خانواده و نقشهای ویژهای که میتوانند ایفا کنند، بستگی دارد.
منبع:9دی