شرايط استجابت دعا از ديدگاه روايات
1- تناسب انواع گوناگون دعا، با حالات دعاكننده.
در روايت آمده است: «امام صادق عليه السّلام كف دستان مباركش را به سوى آسمان گشود و فرمود: «رغبت» اين است، و پشت دستان خويش را به سوى آسمان قرار داد و فرمود: «رهبت» اين است، و انگشتان شريف خويش را به سمت راست و چپ حركت داد و فرمود: «تضرّع» اين است، و تنها يك انگشت خود را بالا و پايين برد و فرمود: «تبتّل» اين است، و دستش را در برابر صورت مباركش به سمت قبله دراز كرد و فرمود: «ابتهال» اين است. سپس فرمود: تا قطره اشك بر صورتت جارى نگشته، ابتهال مكن.» در حديث ديگرى از امام صادق- صلوات اللَّه عليه- آمده است: «استكانت» در دعا اين است كه دعاكننده هنگام دعا، دستانش را بر دوشانهاش قرار دهد.» يكى از احتمالاتى كه ممكن است مقصود از اين اشارات باشد آن است كه گشودن دست در حالت «رغبت»، به حال كسى كه به خداوند- جلّ جلاله- اميد دارد، و حسن ظنّش به تفضّل او بر خوف از جلال عظمتش فزونى دارد، نزديكتر است، لذا شخص راغب همواره خواهان ايمنى است، و كف دستش را مىگشايد تا احسان خداوند در آن فرود آيد.
و شايد مقصود از حالت «رهبت» و پشت دستها را به سوى آسمان نمودن، اين باشد كه بنده با زبان حال خاكسارى، به مالك دار فنا و بقا مىگويد: من جرأت آن را
ندارم كه كف دستهايم را به سوى تو بگشايم، لذا از روى ذلّت و شرمندگى در پيشگاهت، كف دستهايم را رو به زمين قرار دادهام.
و شايد مراد از حركت دادن انگشتان به راست و چپ در حالت «تضرّع» اين باشد كه گويى شخص تضرّعكننده به شيوه زن فرزند مرده در هنگام مصيبت بيمناك، دستانش را بر گردانده و با پشت و رو نمودن و راست و چپ كردن آنها، گريسته و نوحه سرايى مىكند.
و شايد منظور از «تبتّل» و بالا و پايين بردن يك انگشت بر اساس معناى «تبتّل» در لغت كه «انقطاع و بريدن و گسستن» است، اين باشد كه گويا شخصى كه تبتّل مىكند مىخواهد بگويد: من تنها و تنها به سوى تو آمده و از همه بريدهام، زيرا تنها تو شايسته پرستش هستى، و با يك انگشت و نه با همه انگشتان، بر يگانگى و وحدانيّت خداوند سبحان اشاره مىنمايد. و اين مقام ارجمند و بزرگى است، لذا بنده نبايد آن را ادّعا كند، جز هنگامى كه اشك از چشمانش جارى گرديده، و بسان برده ذليل در پيشگاه حضرت حقّ ايستاده، و به جاى درخواست آمال و آرزوها و ذكر خواسته خويش، توجّه تامّ به خداوند صاحب جلال و عظمت داشته باشد.
و گويا مقصود از «ابتهال» و دراز كردن دست در برابر صورت رو به سمت قبله، نوعى از اقسام بندگى و خاكسارى باشد.
و شايد منظور از «استكانت» و گذاشتن دستها بر شانهها، اين باشد كه گويا دعاكننده با اين حالت مىخواهد بگويد: من همانند برده جنايتكار- كه با حالت اسارت، و در حالى كه در بند است و او را به غلّ و زنجير بسته و به سوى مولايش مىبرند و در پيشگاهش قرار مىدهند- دستهايم را به گردنم بستهام.
2- بجا آوردن مدح و ثناى خداوند- جلّ جلاله- پيش از درخواست حوايج.
در روايتى آمده است كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «هر گاه خواستيد حاجتى از خداوند بخواهيد، ابتدا مدح و ثناى پروردگار را بجا آوريد، زيرا هر كس حاجتى از پادشاهى بخواهد، ابتدا نيكوترين گفتارى را در توان دارد، آماده نموده و بيان مىكند، پس هر گاه خواستيد حاجتى از خدا بخواهيد، ابتدا خداوند را ستوده و
مدح نموده و به تمام خير و خوبى ثناى او را بگوييد ...» و نيز در روايت ديگر محمّد بن مسلم مىگويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: «در كتاب و دست نوشت علىّ عليه السّلام آمده است كه مدح و ستايش پيش از مسألت و خواستن حاجت است، پس هر گاه خواستيد به درگاه خدا دعا كنيد، ابتدا ثناى او را بگوييد.» وى مىگويد عرض كردم: چگونه ثناى خدا را بگويم؟ فرمود: مىگويى:
«يا من هو أقرب إلىّ من حبل الوريد. يا من يحول بين المرء و قلبه، يا من هو بالمنظر الأعلى [و بالأفق المبين] يا من ليس كمثله شىء»
- اى خدايى كه از رشته رگ گردن به من نزديكترى، اى كسى كه ميان انسان و قلبش حايل مىگردى و از او به او نزديكترى، اى كسى كه در تماشاگاه و منظر بلند [و در افق و كرانه آشكار] قرار دارى. اى خدايى كه هيچ چيز همانند تو نيست.
و نيز در روايت ديگر معاوية بن عمّار مىگويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود: «راه دعا كردن اين است كه ابتدا مدح و ثناى الهى را بجاى آورى سپس به گناهانت اقرار نمايى، آنگاه مسألت كنى. به خدا سوگند هيچ بندهاى با وجود اصرار بر گناه، از گناه خارج نمىگردد، و هيچ بندهاى از عهده گناه بيرون نمىآيد مگر اينكه به گناه خويش اقرار و اعتراف كند.» و نيز در روايت ديگر، حلبى مىگويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: كنيزى دارم كه از او خوشم مىآيد، ولى هر فرزندى از او متولّد مىشود مىميرد، و اينك پسرى از آن متولّد شده كه شبها مىترسد، و بيم دارم كه او نيز زنده نماند و بميرد.
امام صادق عليه السّلام فرمود: «چرا دعا نمىكنى؟ در پاسى از آخر شب برخيز و وضو بگير و حقّ تمام اعضا را در وضو كاملا بجا آور، و نماز نيكو بگزار، پس از نماز ستايش خدا را بكن، مبادا كه مدح و ستايش نكرده درخواست نمايى (و حضرت چند بار اين جمله را تكرار فرمود) و دستور داد كه ابتدا مدح و ثناى خدا را بگو پس از مدح و ستايش پروردگارت، بر پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله صلوات بفرست، سپس حاجتت را بخواه، كه برآورده خواهد شد.
آيا نشنيدهاى كه وقتى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله ديد مردى نماز مىخواند، هنگامى آن مرد
نمازش را تمام كرد بلافاصله رو به درگاه خدا كرد و حاجتش را درخواست نمود، پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: اين بنده در انجام امر پروردگارش عجله و شتاب نمود.
و نيز بار ديگر آن حضرت ديد كسى نماز مىخواند، و هنگامى كه وى نمازش را تمام كرد، ابتدا پروردگارش را ستود، و پس از مدح و ثناى پروردگار بر پيامبرش صلّى اللَّه عليه و آله صلوات فرستاد، پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله دو بار فرمود: درخواست كن كه حاجتت برآورده مىشود.»
3- و از ديگر صفات دعاكننده اينكه: بايد ميل و رغبتش به دعاى پنهانى، بيشتر از رغبتش به دعاى آشكارا و در حضور مردم باشد.
البتّه اين در صورتى است كه دعاكننده در حال دعا، امر خويش را به خداوندى كه مالك امور اوست، واگذار ننموده و از او درخواست نكرده باشد كه هر كدام از دو حالت (پنهانى و يا آشكارا دعا كردن) را كه مىخواهد در دل او قرار داده و به او افاضه كند؛ ولى اگر به صورت كامل صفت تفويض را داشته باشد، خداوند- جلّ جلاله- هر كردار و گفتارى را كه براى او مىپسندد، به او الهام مىفرمايد. و اين امرى است كه ما بالوجدان آن را دريافته، و عيانا بدان يقين و باور داريم.
در روايتى آمده كه امام كاظم عليه السّلام فرمود: «يك بار پنهانى دعا نمودن، با هفتاد بار در حضور مردم دعا نمودن برابر است.» و نيز در روايت ديگر آمده است كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «بزرگى ثواب دعا و تسبيح گفتن بنده بين خود و خدا را، جز خداوند- تبارك و تعالى- كسى نمىداند.» و بالأخره در روايت ديگر، صفوان جمّال مىگويد امام صادق عليه السّلام فرمود:
«خداوند- تبارك و تعالى- اين امر [يعنى ولايت ائمّة عليهم السّلام] را بر اهل اين گروه [يعنى شيعيان] به صورت نهانى واجب نموده، و هرگز آن را به صورت آشكارا نخواهد پذيرفت.
صفوان مىگويد امام صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه روز قيامت فرا مىرسد، «رضوان» يعنى دربان و كليد دار بهشت مىبيند كه گروهى در بهشت هستند ولى از منظر او عبور نكردهاند و وى هنگام ورود به بهشت آنها را نديده است، خطاب به
آنها مىگويد: شما چه كسانى هستيد و از كجا وارد بهشت شديد؟ آنان مىگويند:
كارى با ما نداشته باش، ما گروهى هستيم كه در نهانى خدا را پرستيديم، و خداوند نيز ما را به صورت پنهانى داخل بهشت فرمود.»
4- مبرّا بودن از مظالم بندگان در حال دعا.
در روايت آمده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: «خداوند- تبارك و تعالى- به عيسى بن مريم عليهما السّلام وحى فرمود كه به جماعت [و يا اشراف] بنى اسرائيل بگو: كه جز با قلبهايى پاكيزه و چشمان خاشع و دستهاى پاكيزه به خانه من وارد نشوند، و نيز به آنان بگو: دعاى هر كدام از شما را كه حتّى از يك نفر چيزى را به ظلم و ستم گرفته باشد، اجابت نمىكنم.»
5- معذور ندانستن ظالم در ظلم خود.
زيرا در روايت آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «هر كس، ظالمى را به واسطه ظلم و ستم او معذور بداند، خداوند شخصى را بر او مسلّط مىگرداند كه به او ظلم و ستم نمايد، و اگر دعا كند دعاى او مستجاب نمىگردد، و خداوند به واسطه ستم كشيدنش به او پاداش نمىدهد.»
6- جبّار و سركش نبودن دعاكننده.
زيرا در روايت آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «خداوند- تبارك و تعالى- به حضرت داود عليه السّلام وحى نمود: به جبّاران و سركشان بگو مرا ياد نكنند، زيرا هر بندهاى به ياد من باشد، من نيز از او ياد مىكنم، و اگر سركشان مرا ياد كنند، آنان را ياد كرده و لعنتشان نموده و از رحمتم دور مىگردانم.»
7- دعا با قلب پاك و نيّت صادق.
زيرا در روايتى عمر بن يزيد [يا: مزيد] مىگويد از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود: «مردى در بنى اسرائيل مدّت سه سال به درگاه خداوند دعا مىكرد كه پسرى به او بدهد. وقتى ديد كه خدا دعايش را مستجاب نمىفرمايد، گفت: اى پروردگار من، آيا از تو دورم و به من گوش فرا نمىدهى، يا به من نزديكى و جوابم نمىدهى؟
حضرت فرمود: كسى به خواب او آمد و به او گفت: مدّت سه سال است كه با زبان بد و دشنام دهنده، و قلب متكبّر و ناپاك، و بدون اينكه نيّتت صادق باشد، خدا را مىخوانى، پس از اينها دست بكش و تقواى الهى را در دل پيشه كن، و نيّتت را نيكو گردان.
حضرت فرمود: آن مرد چنين كرد سپس به درگاه خداوند دعا نمود، و پسرى براى او متولّد شد.»
8- دعا نكردن، در باره دفع ستمى كه مثل آن را به ديگرى روا داشته باشد.
زيرا در روايتى علىّ بن سالم مىگويد از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود:
«خداوند- تبارك و تعالى- فرمود: به عزّت و عظمتم سوگند، دعاى هيچ ستمديدهاى را در باره ستمى كه به او شده، در حالى كه به احدى مشابه آن ستم را نموده باشد، مستجاب نمىگردانم.»
9- پرهيز دعاكننده از گناه بعد از دعا، تا مبادا گناهانش او را از نيل به آرزويش باز دارد.
در روايت آمده كه امام باقر عليه السّلام فرمود: «همانا بنده، حاجتى از حوايج دنيوى را از خداوند- تبارك و تعالى- درخواست مىكند، و خداوند مىخواهد تا مدّت زمان مشخّص (نزديك يا دور) آن حاجت را برآورد، سپس بنده در همان زمان گناهى را مرتكب مىشود، پس خداوند به فرشتهاى كه براى برآوردن حاجت او گماشته مىفرمايد: حاجت او را برآورده مكن و او را از آن محروم گردان، زيرا او متعرّض خشم و غضب من شد، و مستحقّ محروميّت گرديد.»
10- توبه از گناهان، و صلاح و صدق در حال دعا.
زيرا عثمان بن عيسى به نقل از برخى از اصحاب امام صادق عليه السّلام آورده است:
«به حضرت عرض كردم: دو آيه در كتاب خدا هست كه من تأويل آنها را نمىدانم. حضرت فرمود: آن دو كدامند؟ عرض كردم: فرمايش خداوند متعال كه مىفرمايد:
ادْعُونِي، أَسْتَجِبْ لَكُمْغافر( 40) مرا بخوانيد، تا دعايتان را اجابت كنم.
ولى من دعا مىكنم و مستجاب نمىگردد.
حضرت فرمود: آيا مقصودت اين است كه خداوند- تبارك و تعالى- خلف وعده مىنمايد؟ عرض كردم: خير.
فرمود: آيه ديگر كدام است. عرض كردم: گفتار خداوند متعال كه مىفرمايد:
وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ، وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَسبأ (34) و هر چه انفاق كنيد، خداوند عوض آن را [به شما] برمىگرداند، و او بهترين روزى دهندگان است.
امّا من انفاق مىكنم و عوض آن را نمىبينم.
حضرت فرمود: آيا منظورت اين است كه خداوند خلف وعده نموده؟
عرض كردم: خير.
فرمود: پس چه؟
عرض كردم: نمىدانم.
فرمود: ليكن من- ان شاء اللَّه تعالى- براى تو بيان مىكنم. توجّه داشته باش كه اگر شما از دستورات خداوند اطاعت مىكرديد و سپس دعا مىنموديد، مسلّما خداوند دعاى شما را مستجاب مىفرمود، ولى چون مخالفت و نافرمانى خدا را مىكنيد لذا او دعايتان را مستجاب نمىنمايد.
و امّا اينكه گفتى: انفاق مىكنيد و عوض آن را نمىبينيد، بدان كه اگر شما مال را از راه حلال به دست آورده و سپس در راه حقّ و موارد درست انفاق مىنموديد، هر كس حتّى يك درهم انفاق مىكرد خداوند عوض آن را به او پس مىداد.
و اگر از سمت و سوى دعا او را مىخوانديد، حتما دعاى شما را اجابت مىنمود، اگر چه نافرمان و گناهكار باشيد.
وى مىگويد، عرض كردم: روش دعا كردن چيست؟ حضرت فرمود: هنگامى كه نماز واجب را بجا آوردى، ستايش خدا را نموده و او را به بزرگى ياد كن و با تمام توان مدح و ثنايش را بگو، و بر پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله صلوات فرست و در صلوات بر او نهايت كوشش را بكن، و گواهى بده كه حضرتش، رسالت خويش را به خوبى تبليغ نموده، و بر ائمّه هدى عليهم السّلام درود بفرست، بعد از ستايش و ثناى خداوند و صلوات بر پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله عطايا و نيكيهاى خداوند نسبت به خود را ياد آور شده و نعمتهاى او را ذكر كن، آنگاه خدا را ستايش نموده و او را بر تمام اين امور شكرگزارى كن، و بعد به تك تك گناهانت اعتراف نموده و به آنها و يا به هر كدام كه به ياد دارى اقرار نما و به گناهانى كه از يادت رفته و بر تو پوشيده است به صورت اجمالى اقرار كرده و از تمامى گناهانت به درگاه خداوند توبه كن، و تصميم بگير كه هرگز به سوى آنها باز نگردى، و با حالت پشيمانى و نيّت صادق و احساس هراس و اميدوارى، از تمامى گناهانت طلب آمرزش كن. و بخشى از گفتارت اين باشد:
«اللّهمّ، إنّى أعتذر إليك من ذنوبى، و أستغفرك و أتوب إليك، فأعنّى على طاعتك، و وفّقنى لما أوجبت علىّ من كلّ ما يرضيك، فإنّى لم أر أحدا بلغ شيئا من طاعتك إلّا بنعمتك عليه قبل طاعتك؛ فأنعم علىّ بنعمة أنال بها رضوانك و الجنّة.»
- خداوندا، از گناهانم به درگاه تو پوزش مىخواهم، و از تو طلب آمرزش نموده و به سوى تو توبه مىكنم، پس مرا بر فرمانبرى از خود يارى فرما، و بر هر عمل كه موجب خشنودى توست و بر من واجب نمودهاى، موفّقم گردان، زيرا من هيچ كس را نديدهام كه به چيزى از اطاعتت نايل شده باشد، مگر اينكه تو پيش از آن، نعمتت را بر او ارزانى داشتهاى، پس نعمتى را بر من ارزانى دار كه به واسطه آن به خشنودى و بهشتت نايل گردم.
و بعد از همه اينها، خواستههاى خويش را مسألت كن، و من اميدوارم كه- ان شاء اللَّه تعالى- خداوند تو را محروم برنگرداند.»
توضيح دو نكته پيرامون حديث گذشته الف- توضيح فرمايش مولايمان امام صادق- صلوات اللَّه عليه- كه فرمود: «اگر از سمت و سوى دعا خدا را بخوانيد، مسلّما دعايتان را اجابت مىنمايد، اگر چه گناهكار باشيد» اين است كه هر گاه بنده گناهكار خداوند- جلّ جلاله- را بخواند، خداوند دعاى او را مستجاب مىكند؛ ولى استجابت دعايش به تأخير مىافتد؛ زيرا از سويى خداوند- جلّ جلاله- از بندهاش مىخواهد كه توبه نموده و گناهان را ترك كند، و از سوى ديگر بنده مطالبى را با دعا از خدا درخواست مىنمايد.
و وقتى امر چنين باشد، خداوند- جلّ جلاله- با زبان حال به بنده مىگويد: من از تو چيزى را كه حقّ من است- يعنى توبه- مطالبه مىنمايم، و تو با دعا چيزى را كه حقّ تو نيست از من درخواست مىكنى، پس وقتى تو چيزى را كه من از تو مىخواهم و حقّ من است، به من نمىدهى، چگونه تعجّب مىكنى كه من در برابر كيفر خوددارى كردن تو از دادن آنچه كه من از تو درخواست نمودم، از دادن چيزى كه تو از من مىخواهى و حقّ تو نيست خوددارى كنم؟! ب- توضيح گفتار امام صادق عليه السّلام پيرامون فرمايش خداوند- جلّ جلاله- كه فرمود: «اگر روزى را از راه حلال به دست آورده و در راه حقّ و موارد درست انفاق مىنموديد، خداوند عوض آن را به شما برمىگرداند.»، آن است كه اگر بنده چيزى را براى هواى نفس خويش كسب كند و خرج كند، و نيّتش از اين كسب و هزينه كردن معامله با خداوند- جلّ جلاله- و امتثال امر او نباشد، گويى كه اراده خداوند- جلّ جلاله- و حكمت او را در تدبير بندگان و مخلوقات بر كنار انگاشته، پس چگونه عوض انفاق او بر عهده خداوند- جلّ جلاله- باشد؟ زيرا تنها در صورتى ضمانت آن بر عهده خداوند- جلّ جلاله- خواهد بود كه بنده به خاطر امتثال امر الهى كسب نموده و به امر خدا در طاعت او انفاق كند.
11- حضور قلب، و تمايل نداشتن به دنيا.
زيرا در روايتى آمده: «حضرت موسى عليه السّلام بر روستايى از روستاهاى بنى اسرائيل
مىگذشت، ديد كه توانگران در حالى كه لباسهايى بافته شده از مو پوشيده، و خاك بر سرشان مىريزند، و بپا ايستادهاند، و به درگاه پروردگار اشك بر گونههايشان جارى است. آن حضرت از روى ترحّم و دلسوزى برايشان گريست، و به درگاه پروردگار عرض كرد: اى معبود من، اينان بنى اسرائيل هستند كه بسان كبوتر سخت مىگريند و ناله سر مىدهند، و همچون گرگ زوزه مىكشند، و همانند سگ عوعو مىكنند.
خداوند به او وحى فرمود: چرا چنين مىكنند؟ آيا به خاطر اينكه گنجينه من تمام شده است، يا اينكه داراييها و عناياتم اندك شده، يا من مهربانترين مهربانها نيستم؟ ليكن به اطّلاع آنان برسان كه من به آنچه در دلهايشان است آگاهم، آنان مرا مىخوانند در حالى كه حضور قلب ندارند و دلهايشان از من غائب، و به دنيا مايل است.»
12- عدم غفلت و اشتغال نداشتن به امور بيهوده.
زيرا در حديث آمده كه پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «با حالتى كه به اجابت دعا يقين داريد دعا كنيد، و بدانيد كه خداوند هرگز دعاى كسى را كه قلبش از خدا غافل و به امور بيهوده مشغول باشد، مستجاب نمىفرمايد.»
13- ترك نكردن امر به معروف و نهى از منكر.
زيرا در روايت آمده كه پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «بىگمان يا امر به معروف و نهى از منكر خواهيد نمود، و يا خداوند اشرارتان را بر نيكانتان مسلّط خواهد نمود، و در اين هنگام نيكانتان دعا خواهند نمود ولى دعاى آنان مستجاب نخواهد شد.»
14- نفرين نكردن بر دوست.
زيرا در حديث آمده كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «از خدا خواستم كه نفرين دوست بر دوست خويش را مستجاب نگرداند.»
15- پاكيزه ساختن خوراك و پرهيز از حرام خوارى.
زيرا روايت شده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «هر گاه كسى از شما خواست كه دعايش مستجاب شود، كسب خويش را [از مال حرام] پاكيزه نموده، و از عهده
مظالم مردم بيرون شود، زيرا دعاى بندهاى كه در شكمش مال حرام، يا در نزد او مظلمهاى براى احدى از بندگان خدا است، به سوى خدا بالا نمىرود و مستجاب نمىگردد.» و نيز در روايتى آمده پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «هر گاه خوراك دعاكننده حرام باشد و غذاى حرام مصرف كند، كى دعاى او مستجاب مىگردد؟!»
16- داشتن انگشترى نقره با نگين فيروزه.
زيرا در حديث آمده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به نقل از خداوند سبحان فرمود: «همانا من شرم دارم دست بندهاى را كه در آن انگشترى فيروزه است و به سوى آسمان بلند كرده، نوميد برگردانم.»
17- داشتن انگشترى عقيق.
روايت شده كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «هيچ دستى محبوبتر از دستى كه در آن انگشترى عقيق باشد، به سوى خداوند- عزّ و جلّ- بلند نشده است.»
18- دعا نكردن پيرامون قطع ارتباط با خويشاوندى كه قطع آن جايز نيست.
زيرا در باره اعمال شب نيمه شعبان و غير آن روايت شده كه: «دعا در آن شب مستجاب مىشود، مگر دعاى كسى كه قطع ارتباط با خويشاوندان خود نموده، و يا در باره قطع رابطه دعا نمايد.»
19- در نظر داشتن مقصود خداوند- جلّ جلاله- از دعا و مقدّم داشتن آن بر خواست خود.
به عنوان مثال: وقتى بيمار شد، مقصودش از دعا كردن براى تندرستىاش، صرف زنده ماندن براى خواستههاى نفسانى زودگذر و دنيايى كه او را از آخرتش باز مىدارد، نباشد؛ بلكه براى اين دعا كند كه بر اساس اراده خداوند- جلّ جلاله- كه همان طاعت و عبادت اوست، زنده بماند.
و مثال ديگر اينكه: وقتى فرزند و يا كسى كه در نزد او عزيز است بيمار شد، دعا كردنش براى تندرستى آنان، به خاطر ميل نفسانى خود به زنده ماندن آنان در امورى كه به مصلحت آنهاست، يا لذّت و شيرين كامى خود، يا براى اينكه مبادا كسى به او
شماتت كند، و مقاصدى از اين قبيل نباشد، بلكه دعايش براى تندرستى آنان براى اين باشد كه ايشان بر اساس طاعت و اراده و نظام حكمت خداوند- جلّ جلاله- پايدار و زنده باشند.
ناگفته نماند كه ممكن است براى برخى به محض اطّلاع از شرايط اجابت دعا كه ياد آور شديم، زود حالت يأس دست دهد، يا بر بعضى از اين روايات خرده بگيرند.
در جواب مىگوييم: توجّه داشته باش كه اينها همگى شرايط دعايى است كه:
الف- مسلّما مستجاب مىشود.
ب- يا بزودى مستجاب شده و ثمره مىدهد.
ج- يا درست همان چيزى كه درخواست مىشود و نه عوض آن، حاصل مىشود.
د- يا تنها كسى كه حاجت بسيار دارد، نيازمند اين همه احتياط كارى است.
ه- با توجيههاى ديگر از اين قبيل كه سازگار با تصديق اين روايات باشد.
و گر نه مسلّما مىدانيم كه خداوند متعال دعاى ابليس را با وجود اصرار بر گناه، و نيز دعاى افراد بسيارى را كه هنگام دعا كردن تمام اين شروط را نداشتهاند اجابت فرموده است.
در هر حال، سزاوار است كه انسان هنگام مناجات، در تحصيل اين شروط بكوشد، تا براى برآورده شدن حاجت خود- ان شاء اللَّه تعالى- احتياط كارى لازم را رعايت كرده باشد.
منبع: على بن موسى ابن طاووس ،ادب حضور (ترجمه فلاح السائل)