

و من کتاب له عليه السلام [8] الي کميل بن زياد النخعي ، و هو علي هيت ، ينکر عليه ترکه دفع من يجتاز به من جيش العدو طالبا الغاره [9] امابعد ، فان تضييع المرء ما و لي ، و تکلفه ما کفي ، لعجز حاضر ، و راي متبر [10] و ان تعاطيک الغاره علي اهل قرقيسيا ، و تعطيلک مسالحک التي و ليناک [11] ليس بها من يمنعها ، و لا يرد الجيش عنها لراي شعاع [12] فقد صرت جسرا لمن اراد الغاره من اعدائک علي اوليائک ، [13] غير شديد المنکب ، و لا مهيب الجانب ، [1] و لا ساد ثغره ، و لا کاسرلعدو شوکه ، و لا مغن عن اهل مصره ، و لا مجز عن اميره
ترجمه
[8] از نامه هاي امام عليه السلام به کميل ابن زيادنخعي فرماندار هيت از آبادي هاي کشور عراق و [ امام در اين نامه او را ملامت مي کند که چرا با لشکريان غارتگر دشمن که از آن منطقه عبور کرده اند مقابله نکرده است ] [9] اما بعد سستي انسان در انجام آنچه بر عهده او گذارده شده و اصرار برانجام آنچه در وظيفه او نيست يک ناتواني روشن و نظريه باطل و هلاک کننده است [10] تو به اهل قرقي سا حمله کرده ايولي مرزهائي را که حفظش بر عهده تو گذارده ايم [11] بي دفاع رها ساخته اي اين کار يک فکر نادرست و بيهوده است . [12] تو در حقيقت پلي شده اي براي دشمنانيکه مي خواهند بر دوستانت دست غارت بگشايند [13] نه بازوي توانائي داري نه هيبت و ترسي در دل دشمن ايجاد مي کني [1] نه مرزي را حفظ مي کني و نه شوکت دشمني را درهم مي شکني نه اهل شهر و ديارت را کفايت مي کني و از آنان به خوبي دفاع مي نمائي و نه امير و پيشوايت را از دخالت در آنجا بي نياز مي سازي