

زیارت عاشورا
أول زيارت عاشوراء معروفه است كه خوانده مىشود از نزديك و دور و شرح آن چنانكه شيخ ابو جعفر طوسى در مصباح ذكر فرموده چنين است روايت كرده محمد بن اسمعيل بن بزيع از صالح بن عقبه از پدرش از حضرت امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود هر كه زيارت كند حسين بن على عليهما السلام را در روز دهم محرم تا آنكه نزد قبر آن حضرت گريان شود ملاقات كند خدا را در روز قيامت با ثواب دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار جهاد كه ثواب آنها مثل ثواب كسى باشد كه حج و عمره و جهاد كند در خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه طاهرين عليهم السلام راوى گفت گفتم فدايت شوم چه ثواب است از براى كسى كه بوده باشد در شهرهاى دور از كربلا و ممكن نباشد او را رفتن بسوى قبر آن حضرت در مثل اين روز فرمود هر گاه چنين باشد بيرون رود بسوى صحرا يا بالا رود بر بام بلندى در خانه خود و اشاره كند بسوى آن حضرت به سلام و جهد كند در نفرين كردن بر قاتلين آن حضرت و بعد از آن دو ركعت نماز كند و بكند اين كار را در اوايل روز پيش از زوال آفتاب پس ندبه كند بر حسين عليه السلام و بگريد بر او و امر كند كسانى را كه در خانهاش هستند هر گاه از ايشان تقيه نمىكند به گريستن بر آن حضرت و برپا دارد در خانه خود مصيبتى به اظهار كردن جزع بر آن حضرت و تعزيت بگويند يكديگر را به مصيبت ايشان به حسين عليه السلام و من ضامنم براى ايشان بر خدا هرگاه بياورند اين عمل را جميع آن ثوابها را گفتم فداى تو شوم ضامن مىشوى اين ثوابها را براى ايشان و كفيل مىشوى اين ثوابها را فرمود كه بلى من ضامنم و كفيلم از براى كسى كه اين عمل را بجا آورد گفتم كه چگونه يكديگر را تعزيت بگويند فرمود كه مىگويند أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ عليه السلام وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ يعنى بزرگ فرمايد خداوند اجرهاى ما را به مصيبت ما به حسين عليه السلام و قرار دهد ما و شما را از خواهندگان خون او با ولي او امام مهدى از آل محمد عليهم السلام و اگر بتواني كه بيرون نروى آن روز را در پى حاجتى چنان كن زيرا كه آن روز نحسى است كه برآورده نمىشود در آن حاجت مؤمن و اگر برآورده شود مبارك نخواهد بود از براى او و نخواهد ديد در آن خيرى و رشدى و ذخيره نكند البته هيچيك از شما براى منزلش در آن روز چيزى را پس هر كه ذخيره كند در آن روز چيزى را بركت نخواهد ديد در آن چيزى كه ذخيره نموده و مبارك نخواهد بود از براى او در اهلش كه ذخيره براى آنها نهاده پس هر گاه بجا آوردند اين عمل را بنويسد حق تعالى براى ايشان ثواب هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد كه همه را با رسول خدا صلى الله عليه و آله كرده باشد و از براى او است مزد و ثواب مصيبت هر پيغمبرى و رسولي و وصى و صديق و شهيدى كه مرده باشد يا كشته شده باشد از زمانى كه خلق فرموده حق تعالى دنيا را تا زمانى كه بپاى شود قيامت صالح بن عقبه و سيف بن عميره گفتهاند كه گفت علقمه بن محمد حضرمى كه گفتم به حضرت باقر عليه السلام كه تعليم بفرما مرا دعايى كه بخوانم آن را در اين روز هر گاه زيارت كنم آن جناب را از نزديك و دعايى كه بخوانم آن را هر گاه زيارت نكنم او را از نزديك و بخواهم اشاره كنم به سلام بسوى او از شهرهاى دور و از خانهام فرمود به من اى علقمه هر گاه تو بجا آوردى آن دو ركعت نماز را بعد از آنكه اشاره كنى بسوى آن حضرت به سلام پس بگو در وقت اشاره به آن حضرت بعد از گفتن تكبير اين قول را يعنى زيارت آتيه را پس بدرستيكه تو هر گاه گفتى اين قول را بتحقيق كه دعا كردهاى به آن چيزى كه دعا مىكند به آن زائران آن حضرت از ملائكه و بنويسد خداوند از براى تو صد هزار هزار درجه و بوده باشى مثل كسى كه شهيد شده باشد با امام حسين عليه السلام تا مشاركت كنى ايشان را در درجات ايشان و شناخته نشوى مگر در جمله شهيدانى كه شهيد شدهاند با آن حضرت و نوشته شود براى تو ثواب زيارت هر پيغمبرى و رسولى و ثواب زيارت هر كه زيارت كرده حسين عليه السلام را از روزى كه شهيد شده است سلام خدا بر آن حضرت و بر اهل بيتش مىگويى
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
سلام بر تو اى ابا عبد الله سلام بر تو اى فرزند رسول خدا
(السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللَّهِ وَ ابْنَ خِيَرَتِهِ) السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ
سلام بر تو اى فرزند امير المؤمنين و اى فرزند سيد اوصياء
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ
سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهراء سيده زنان اهل عالم
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ
سلام بر تو اى كسى كه از خون پاك تو و پدر بزرگوارت خدا انتقام مىكشد و از ظلم و ستم وارد بر تو دادخواهى مىكند
السَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكُمْ مِنِّي جَمِيعاً سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ
سلام بر تو و بر ارواح پاكى كه در حرم مطهرت با تو مدفون شدند بر جميع شما تا ابد از من درود و تحيت و سلام خدا باد تا من هستم و ليل و نهار در جهان برقرار است
يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ (بِكُمْ) عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلاَمِ
اى ابا عبد الله همانا تعزيتت بزرگ و مصيبتت در جهان بر ما شيعيان و تمام اهل اسلام سخت و عظيم و ناگوار و دشوار بود
وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ
و تحمل آن مصيبت بزرگ در آسمانها بر جميع اهل سموات سخت و دشوار بود
فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ
پس خدا لعنت كند امتى كه اساس ظلم و ستم را بر شما اهل بيت رسول بنياد كردند
وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقَامِكُمْ وَ أَزَالَتْكُمْ عَنْ مَرَاتِبِكُمُ الَّتِي رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فِيهَا
و خدا لعنت كند امتى را كه شما را از مقام و مرتبه (خلافت) خود منع كردند و رتبهاى كه خدا مخصوص به شما گردانيده بود از شما گرفتند
وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْكِينِ مِنْ قِتَالِكُمْ
خدا لعنت كند امتى را كه شما را مقتول ساختند و خدا لعنت كند آن مردمى را كه از امراىظلم و جور براى قتال با شما تمكين و اطاعت كردند
بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ (مِنْ) أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ أَوْلِيَائِهِمْ
من بسوى خدا و بسوى شما از آن ظالمان و شيعيان آنها و پيروان و دوستانشان بيزارى مىجويم
يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ
اى ابا عبد الله من تا قيامت سلم و صلحم با هر كه با شما صلح است و در جنگ و جهادم با هر كه با شما در جنگ است تا روز قيامت
وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَةً وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجَانَةَ
خدا لعنت كند آل زياد بن ابى سفيان و آل مروان حكم را و خدا لعنت كند بنى اميه را بالتمام و لعنت كند پسر مرجانه را
وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً (شَمِراً)
و لعنت كند عمر سعد را و خدا لعنت كند شمر را
وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتَالِكَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي
و خدا لعنت كند گروهى را كه اسبها را براى جنگ با حضرتت زين و لگام كردند و براى جنگ با تو مهيا گشتند پدر و مادرم فداى تو باد
لَقَدْ عَظُمَ مُصَابِي بِكَ فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي أَكْرَمَ مَقَامَكَ وَ أَكْرَمَنِي (بِكَ)
تحمل مصيبت بر من بواسطه ظلمى كه بر شما رفت سخت دشوار است پس از خدايى كه مقام تو را بلند و گرامى داشت و مرا هم بواسطه دوستى تو عزت بخشيد
أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِكَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
از او درخواست مىكنم كه روزى من گرداند تا با امام منصور از اهل بيت محمد صلى الله عليه و آله خون خواه تو باشم
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَكَ وَجِيهاً بِالْحُسَيْنِ عليه السلام فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ
پروردگارا مرا بواسطه حضرت حسين عليه السلام نزد خود در دو عالم وجيه و آبرومند گردان
يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ وَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ
اى ابا عبد الله من به درگاه خدا تقرب مىجويم و به درگاه رسولش و به نزد حضرت امير المؤمنين
وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ إِلَى الْحَسَنِ وَ إِلَيْكَ بِمُوَالاَتِكَ
و حضرت فاطمه و حضرت حسن و به حضرت تو قرب مىطلبم بواسطه محبت و دوستى تو
وَ بِالْبَرَاءَةِ (مِمَّنْ قَاتَلَكَ وَ نَصَبَ لَكَ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ
* * *
وَ أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ) مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ ذَلِكَ وَ بَنَى عَلَيْهِ بُنْيَانَهُ
و بيزارى از كسانى كه اساس و پايه ظلم و بيداد را بر شما بنا نهادند
وَ جَرَى فِي ظُلْمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى أَشْيَاعِكُمْ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ
و بيزارم از پيروان آنها و به درگاه خدا و نزد شما اولياء خدا از آن مردم ستمكار ظالم بيزارى مىجويم
وَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ إِلَيْكُمْ بِمُوَالاَتِكُمْ وَ مُوَالاَةِ وَلِيِّكُمْ
و اول به درگاه خدا سپس نزد شما تقرب مىجويم به سبب دوستى شما و دوستى دوستان شما
وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ النَّاصِبِينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ
و به سبب بيزارى جستن ازدشمنان شما و بيزارى از مردمى كه با شما به جنگ و مخالفت برخاستند و از شيعيان و پيروان آنها هم بيزارى مىجويم
إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَ وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاَكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاكُمْ
من سلم و صلحم با هر كس كه با شما صلح است و در جنگ و مخالفتم با هر كس كه با شما به جنگ است و دوستم با دوستان شما و دشمنم با دشمنان شما
فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُمْ وَ رَزَقَنِي الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِكُمْ
پس از كرم حق درخواست مىكنم كه به معرفت شما و دوستان شما مرا گرامى سازد و هميشه بيزارى از دشمنان شما را روزى من فرمايد
أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ
و مرا در دنيا و آخرت با شما قرار دهد و در دو عالم به مقام صدق و صفاى با شما مرا ثابت بدارد
وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ
و باز از خدا درخواست مىكنم كه به مقام محمودى كه خاص شما است مرا برساند
وَ أَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثَارِي (ثَارَكُمْ) مَعَ إِمَامٍ هُدًى (مَهْدِيٍّ) ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْكُمْ
و مرا نصيب كند كه در ركاب امام زمان شما اهل بيت كه هادى و ظاهر شونده ناطق به حق است خون خواه باشم
وَ أَسْأَلُ اللَّهَ بِحَقِّكُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِي لَكُمْ عِنْدَهُ أَنْ يُعْطِيَنِي بِمُصَابِي بِكُمْ أَفْضَلَ مَا يُعْطِي مُصَاباً بِمُصِيبَتِهِ
و از خدا به حق شما و به شأن و مقام تقرب شما نزد خدا درخواست ميكنم كه ثواب غم و حزن و اندوه مرا بواسطه مصيبت بزرگ شما بهترين ثوابى كه به هر مصيبت زدهاى عطا ميكند به من آن ثواب را عطا فرمايد
مُصِيبَةً مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِيَّتَهَا فِي الْإِسْلاَمِ وَ فِي جَمِيعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ (الْأَرَضِينَ)
و مصيبت شما آل محمد در عالم اسلام بلكه در تمام عالم سماوات و ارض چقدر بزرگ بود و بر عزادارانش تا چه حد سخت و ناگوار گذشت
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي مَقَامِي هَذَا مِمَّنْ تَنَالُهُ مِنْكَ صَلَوَاتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ
پروردگارا مرا در اين مقام كه هستم از آنان قرار ده كه درود و رحمت و مغفرتت شامل حال آنهاست
اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَ مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِي مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
پروردگارا مرا به آيين محمد و آل اطهارش زنده بدار و گاه رحلت هم به آن آيين بميران
اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا يَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ (فِيهِ) بَنُو أُمَيَّةَ وَ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ
پروردگارا اين روز روزى است كه بنى اميه و پسر جگر خوار
اللَّعِينُ ابْنُ اللَّعِينِ عَلَى (لِسَانِكَ) وَ لِسَانِ نَبِيِّكَ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)
و يزيد پليد لعين پسر معاويه ملعون در زبان تو و زبان رسول تو صلى الله عليه و آله
فِي كُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فِيهِ نَبِيُّكَ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)
در هر مسكن و منزل كه رسول تو توقف داشت صلى الله عليه و آله
اللَّهُمَّ الْعَنْ أَبَا سُفْيَانَ وَ مُعَاوِيَةَ وَ يَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ عَلَيْهِمْ مِنْكَ اللَّعْنَةُ أَبَدَ الْآبِدِينَ
پروردگارا لعنت فرست بر ابى سفيان و بر پسرش معاويه و پسرش يزيد پليد بر همه آنان لعن ابدى فرست
وَ هَذَا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيَادٍ وَ آلُ مَرْوَانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَيْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)
و اين روز روزيست كه آل زياد بن ابيه لعين و آل مروان بن حكم خبيث بواسطه قتل حضرت حسين صلوات الله عليه شادان بودند
اللَّهُمَّ فَضَاعِفْ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَ مِنْكَ وَ الْعَذَابَ (الْأَلِيمَ)
پروردگارا تو لعن و عذاب اليم آنان را چندين برابر گردان
اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي مَوْقِفِي هَذَا وَ أَيَّامِ حَيَاتِي
پروردگارا من به تو در اين روز و در اين مكان و در تمام دوران زندگانى
بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَ بِالْمُوَالاَةِ لِنَبِيِّكَ وَ آلِ نَبِيِّكَ (عَلَيْهِ وَ) عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ
به بيزارى جستن و لعن بر آن ظالمان و دشمنى آنها و به دوستى پيغمبر و آل اطهار او صلوات الله عليهم اجمعين تقرب مىجويم
پس مىگويى صد مرتبه
اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِكَ
پروردگارا تو لعنت فرست بر اول ظالمى كه در حق محمد (ص) و آل پاكش ظلم و ستم كرد و آخرين ظالمى كه از آن ظالم نخستين در ظلم تبعيت كرد
اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِي (الَّذِينَ) جَاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَ شَايَعَتْ وَ بَايَعَتْ وَ تَابَعَتْ (تَايَعَتْ) عَلَى قَتْلِهِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِيعاً
پروردگارا تو بر جماعتى كه بر عليه حسين (ع) به جنگ برخاستند لعنت فرست و بر شيعيانشان و بر هر كه با آنان بيعت كرد و از آنها پيروى كرد پروردگارا بر همه لعنت فرست
پس مىگويى صد مرتبه
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ
سلام بر تو اى ابا عبد الله و بر ارواح پاكى كه در جوار و حريم تو در آمدند
عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ
سلام خدا از من بر تو باد الى الأبد مادامى كه ليل و نهار باقى است
وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ (لِزِيَارَتِكَ)
و خدا اين زيارت مرا آخرين عهد با حضرتت قرار ندهد
السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ ) وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ
سلام بر حسين (ع) و بر على بن الحسين (ع) و بر فرزندان حسين و بر اصحاب حسين (ع)
پس مىگويى
اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلاً ثُمَّ (الْعَنِ) الثَّانِيَ وَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ
پروردگارا تو لعن مرا مخصوص گردان به اولين شخص ظالم و اول در حق اولين ظالم و آنگاه در حق دومين و سومين و چهارمين
اللَّهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ خَامِساً وَ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَةَ
پروردگارا و آنگاه لعنت فرست بر يزيد پنجم آن ظالمان - و باز لعنت فرست بر عبيد الله بن زياد پسر مرجانه
وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ أَبِي سُفْيَانَ وَ آلَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ
و عمر سعد و شمر و آل ابى سفيان و آل زياد و آل مروان تا روز قيامت
پس به سجده مىروى و مىگويى
اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ لَكَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِيمِ رَزِيَّتِي
خدايا تو را ستايش مىكنم به ستايش شكرگزاران تو بر غم و اندوهى كه به من در مصيبت رسيد حمد خدا را بر عزا دارى و اندوه و غم بزرگ من
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ
پروردگارا شفاعت حسين (ع) را روزى كه بر تو وارد مىشوم نصيبم بگردان
وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عليه السلام
و مرا نزد خود ثابت قدم بدار به صدق و صفا با حضرت حسين (ع) و اصحابش كه در راه خدا جانشان را نزد حسين (ع) فدا كردند باشيم.
علقمه گفت كه فرمود حضرت باقر عليه السلام كه اگر بتوانى كه زيارت كنى آن حضرت را در هر روز به اين زيارت در خانه خود بكن كه خواهد بود براى تو جميع اين ثوابها و روايت كرده محمد بن خالد طيالسى از سيف بن عميره كه گفت بيرون رفتم با صفوان بن مهران و جمعى ديگر از اصحاب خودمان بسوى نجف بعد از خروج حضرت صادق عليه السلام از حيره به جانب مدينه پس زمانى كه ما فارغ شديم از زيارت يعنى زيارت امير المؤمنين عليه السلام گردانيد صفوان صورت خود را به جانب مشهد ابو عبد الله عليه السلام پس گفت از براى ما كه زيارت كنيد حسين عليه السلام را از اين مكان از نزد سر مقدس امير المؤمنين عليه السلام كه از اينجا ايما و اشاره كرد به سلام بر آن حضرت جناب صادق عليه السلام و من در خدمتش بودم سيف گفت پس خواند صفوان همان زيارتى را كه روايت كرده بود علقمه بن محمد حضرمى از حضرت باقر عليه السلام در روز عاشورا آنگاه دو ركعت نماز كرد نزد سر امير المؤمنين عليه السلام و وداع گفت بعد از آن نماز امير المؤمنين عليه السلام را و اشاره كرد به جانب قبر حسين عليه السلام به سلام در حالتى كه گردانيده بود روى خود را به جانب او و وداع كرد بعد از زيارت او را و از دعاهايى كه بعد از نماز خواند اين بود
يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ يَا كَاشِفَ كُرَبِ الْمَكْرُوبِينَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ
اى خدا اى خدا اى خدا اى مستجاب كننده دعاى بيچارگان و اى برطرف كن غم و اندوه پريشان خاطراناى دادرس دادخواهان
يَا صَرِيخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ (وَ) يَا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَيَّ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ
و اى فريادرس فريادخواهان و اى آنكه تو از رگ من به من نزديكترى
(وَ) يَا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ (وَ) يَا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى وَ بِالْأُفِقِ الْمُبِينِ
اى آنكه بين شخص و قلب او حايل مىشوى اى آنكه ذاتت در منظره بلند است و وجودت در افق روشن است
(وَ) يَا مَنْ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى (وَ) يَا مَنْ يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ
اى آنكه او منحصرا بخشاينده و مهربان و بر عرش مستقر است اى آنكه نظر چشم آنان كه به خيانت نگرند و آنچه در دلها پنهان دارند همه را مىدانى
(وَ) يَا مَنْ لاَ يَخْفَى عَلَيْهِ خَافِيَةٌ يَا مَنْ لاَ تَشْتَبِهُ عَلَيْهِ الْأَصْوَاتُ
اى آنكه هيچ امر مستور و سر مخفى بر تو پنهان نيست اى آنكه اصوات بر تو مشتبه نخواهد شد
(وَ) يَا مَنْ لاَ تُغَلِّطُهُ (تُغَلِّظُهُ) الْحَاجَاتُ (وَ) يَا مَنْ لاَ يُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّينَ
و حاجات تو را به اشتباه نيفكند و اى كسى كه الحاح و التماس تو را رنج و ملال ندهد
يَا مُدْرِكَ كُلِّ فَوْتٍ (وَ) يَا جَامِعَ كُلِّ شَمْلٍ (وَ) يَا بَارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْمَوْتِ
اى مدرك هر چه فوت شود و اى جمع آرنده هر چه در جهان متفرق و پريشان شود اى برانگيزنده جانها پس از موت
يَا مَنْ هُوَ كُلَّ يَوْمٍ فِي شَأْنٍ يَا قَاضِيَ الْحَاجَاتِ يَا مُنَفِّسَ الْكُرُبَاتِ يَا مُعْطِيَ السُّؤْلاَتِ
اى آنكه تو را در هر روز شأن خاصى است اى برآورنده حاجات اى برطرف ساز غم و رنجها اى عطا بخش سؤالات
يَا وَلِيَّ الرَّغَبَاتِ يَا كَافِيَ الْمُهِمَّاتِ
اى مالك رغبت و اشتياقات اى كفايت كننده مهمات خلايق
يَا مَنْ يَكْفِي مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لاَ يَكْفِي مِنْهُ شَيْءٌ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ
اى كسى كه تو به تنهايى كفايت از همه مىكنى و هيچ چيز در آسمان و زمين از تو كفايت نمىكند
أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ عَلَيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ بِحَقِّ فَاطِمَةَ بِنْتِ نَبِيِّكَ وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ
از تو درخواست مىكنم به حق محمد خاتم پيغمبران و به حق على امير اهل ايمان و به حق فاطمه دخت پيغمبرت و به حق حسن و حسين
فَإِنِّي بِهِمْ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ فِي مَقَامِي هَذَا وَ بِهِمْ أَتَوَسَّلُ وَ بِهِمْ أَتَشَفَّعُ إِلَيْكَ
كه من بوسيله آن بزرگواران به درگاه حضرتت رو آوردهام در اين مقام و به آنها توسل جسته و آنان را به درگاهت شفيع مىآورم
وَ بِحَقِّهِمْ أَسْأَلُكَ وَ أُقْسِمُ وَ أَعْزِمُ عَلَيْكَ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِي لَهُمْ عِنْدَكَ وَ بِالْقَدْرِ الَّذِي لَهُمْ عِنْدَكَ
و به حق آن پاكان از تو مسئلت مىكنم و قسم و سوگند به جد ياد مىكنم بر تو و به شأن و مقامى كه آن بزرگواران را نزد توست و به قدر و منزلتشان نزد تو
وَ بِالَّذِي فَضَّلْتَهُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي جَعَلْتَهُ عِنْدَهُمْ وَ بِهِ خَصَصْتَهُمْ دُونَ الْعَالَمِينَ
و به آن سر حقيقتى كه موجب افضليت آنها برعالميان گرديد و به آن اسم خاصى كه تو نزد آنها قرار دادى از همه خلق به آنها اختصاص دادى
وَ بِهِ أَبَنْتَهُمْ وَ أَبَنْتَ فَضْلَهُمْ مِنْ فَضْلِ الْعَالَمِينَ حَتَّى فَاقَ فَضْلُهُمْ فَضْلَ الْعَالَمِينَ جَمِيعاً
تا آنكه فضل و كمال آنان برتر از تمام عالميان گرديد
أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَكْشِفَ عَنِّي غَمِّي وَ هَمِّي وَ كَرْبِي
(به اين امور تو را قسم مىدهم و) از تو درخواست مىكنم كه درود فرستى بر محمد و آل محمد و هم و غم و رنج مرا برطرف سازى
وَ تَكْفِيَنِي الْمُهِمَّ مِنْ أُمُورِي وَ تَقْضِيَ عَنِّي دَيْنِي
و مهمات امورم را كفايت فرمايى و دينم را ادا سازى
وَ تُجِيرَنِي مِنَ الْفَقْرِ وَ تُجِيرَنِي مِنَ الْفَاقَةِ وَ تُغْنِيَنِي عَنِ الْمَسْأَلَةِ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ
و از فقر و مسكنتم نجات دهى و مرا از سؤال از خلق به لطف و كرمت بىنياز گردانى
وَ تَكْفِيَنِي هَمَّ مَنْ أَخَافُ هَمَّهُ وَ عُسْرَ مَنْ أَخَافُ عُسْرَهُ وَ حُزُونَةَ مَنْ أَخَافُ حُزُونَتَهُ
و مرا كفايت كنى از هر هم و غمى كه از آن مىترسم و از هر مشكل و خشونت هر كه خايفم
وَ شَرَّ مَنْ (مَا) أَخَافُ شَرَّهُ وَ مَكْرَ مَنْ أَخَافُ مَكْرَهُ وَ بَغْيَ مَنْ أَخَافُ بَغْيَهُ
و از هر شر اشرارى كه ترسانم و از مكر و ظلم و جور كسانى كه خوفناكم
وَ جَوْرَ مَنْ أَخَافُ جَوْرَهُ وَ سُلْطَانَ مَنْ أَخَافُ سُلْطَانَهُ وَ كَيْدَ مَنْ أَخَافُ كَيْدَهُ
و از تسلط و خدعه و كيد و اقتدار كسانى كه از آنها خائفم بر خود
وَ مَقْدُرَةَ مَنْ أَخَافُ (بَلاَءَ) مَقْدُرَتَهُ عَلَيَّ وَ تَرُدَّ عَنِّي كَيْدَ الْكَيَدَةِ وَ مَكْرَ الْمَكَرَةِ
از همه مرا حفظ و كفايت فرمائى و كيد و خدعه حيلت گران و مكر مكاران را از من بگردانى
اللَّهُمَّ مَنْ أَرَادَنِي فَأَرِدْهُ وَ مَنْ كَادَنِي فَكِدْهُ
پروردگارا هر كس با من اراده شرى دارد شرش را به خود او برگردان
وَ اصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُ وَ مَكْرَهُ وَ بَأْسَهُ وَ أَمَانِيَّهُ وَ امْنَعْهُ عَنِّي كَيْفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ
و هر كه با من قصد خدعه و فريب دارد آرزو و فريب و آسيب او را از من برطرف ساز و به هر طريق و به هرگاه مىخواهى آزارش را از من منع فرما
اللَّهُمَّ اشْغَلْهُ عَنِّي بِفَقْرٍ لاَ تَجْبُرُهُ وَ بِبَلاَءٍ لاَ تَسْتُرُهُ وَ بِفَاقَةٍ لاَ تَسُدُّهَا
پروردگارا تو از فكر آزار من او را به فقر و مسكنت و بلا و مصيبت دايمى كه برطرف ابدا از او نگردانى
وَ بِسُقْمٍ لاَ تُعَافِيهِ وَ ذُلٍّ لاَ تُعِزُّهُ وَ بِمَسْكَنَةٍ لاَ تَجْبُرُهَا
و به دردى كه عافيت نبخشى مشغولش گردان و به ذلت ابدى و فقر و مسكنت هميشگى كه هيچ جبران نكنى گرفتار ساز
اللَّهُمَّ اضْرِبْ بِالذُّلِّ نَصْبَ عَيْنَيْهِ وَ أَدْخِلْ عَلَيْهِ الْفَقْرَ فِي مَنْزِلِهِ وَ الْعِلَّةَ وَ السُّقْمَ فِي بَدَنِهِ
پروردگارا ذلت نفس را نصب العين او گردانو فقر و احتياج را به منزل او داخل ساز و درد و مرض را به بدن او جاى ده
حَتَّى تَشْغَلَهُ عَنِّي بِشُغْلٍ شَاغِلٍ لاَ فَرَاغَ لَهُ وَ أَنْسِهِ ذِكْرِي كَمَا أَنْسَيْتَهُ ذِكْرَكَ
تا او را از من هميشه مشغول درد و الم و فقر خودش گردانى و مرا از ياد او ببر چنانكه ياد خود را از خاطرش بردى
وَ خُذْ عَنِّي بِسَمْعِهِ وَ بَصَرِهِ وَ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ وَ رِجْلِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَمِيعِ جَوَارِحِهِ
و آن دشمن مرا تو به كرمت گوش و چشم و زبان و دست و پا و قلب و جميع اعضايش را از آزار و اذيت به من منع فرما
وَ أَدْخِلْ عَلَيْهِ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ السُّقْمَ وَ لاَ تَشْفِهِ حَتَّى تَجْعَلَ ذَلِكَ لَهُ شُغْلاً شَاغِلاً بِهِ عَنِّي وَ عَنْ ذِكْرِي
و دردى به تمام اين اعضاء و جوارحش مسلط فرما كه ابدا شفا نبخشى تا از من مشغول شود و ياد من از خاطرش برود
وَ اكْفِنِي يَا كَافِيَ مَا لاَ يَكْفِي سِوَاكَ فَإِنَّكَ الْكَافِي لاَ كَافِيَ سِوَاكَ وَ مُفَرِّجٌ لاَ مُفَرِّجَ سِوَاكَ
و مهمات مرا كفايت فرما اى كافى مهماتى كه غير تو احدى آن مهمات را كفايت نتواند كرد كه همانا تويى كفايت كننده در عالم و جز تو كفايت كنندهاى نيست و فرج و گشايش امور منحصر به توست و غير تو نيست
وَ مُغِيثٌ لاَ مُغِيثَ سِوَاكَ وَ جَارٌ لاَ جَارَ سِوَاكَ
و فريادرس خلق تويى و غير تو نيست و پناه بيچارگان تويى و غير تو نيست
خَابَ مَنْ كَانَ جَارُهُ سِوَاكَ وَ مُغِيثُهُ سِوَاكَ وَ مَفْزَعُهُ إِلَى سِوَاكَ
هر كس به جوار غير تو پناه برد و فريادرسى جز تو طلبد و زارى به درگاه غير تو كرد
وَ مَهْرَبُهُ (إِلَى سِوَاكَ) وَ مَلْجَؤُهُ إِلَى غَيْرِكَ (سِوَاكَ) وَ مَنْجَاهُ مِنْ مَخْلُوقٍ غَيْرِكَ
و ملجأ و پناهى غير تو جست و نجات بخشى ماسواى تو از مخلوق طلب كرد محروم و نااميد گشت
فَأَنْتَ ثِقَتِي وَ رَجَائِي وَ مَفْزَعِي وَ مَهْرَبِي وَ مَلْجَئِي وَ مَنْجَايَ
پس تويى اى خدا اعتماد و اميد من و محل زارى و پناه و ملجأ و نجات بخش من
فَبِكَ أَسْتَفْتِحُ وَ بِكَ أَسْتَنْجِحُ وَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ وَ أَتَوَسَّلُ وَ أَتَشَفَّعُ
كه به لطف تو گشايش و فيروزى مىطلبم و بوسيله محمد و آل محمد (ص) بدرگاه تو روى مىآورم و توسل و شفاعت مىجويم
فَأَسْأَلُكَ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ فَلَكَ الْحَمْدُ وَ لَكَ الشُّكْرُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ
پس از تو منحصرا درخواست مىكنم اى خدا اى خدا اى خدا و تو را شكر و ستايش مىكنم و به درگاه تو به شكوه و ناله و زارى مىآيم و از تو يار و ياور مىطلبم
فَأَسْأَلُكَ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
باز از تو تنها مسئلت مىكنم اى خدا اى خدا اى خدا به حق محمد و آل محمد كه درود فرستى بر محمد و آل اطهارش
وَ أَنْ تَكْشِفَ عَنِّي غَمِّي وَ هَمِّي وَ كَرْبِي فِي مَقَامِي هَذَا
و از من هم و غم و رنج و پريشانيم را برطرف سازى در همين جا كه اقامت دارم
كَمَا كَشَفْتَ عَنْ نَبِيِّكَ هَمَّهُ وَ غَمَّهُ وَ كَرْبَهُ وَ كَفَيْتَهُ هَوْلَ عَدُوِّهِ
چنانكه هم و غم و رنجپيغمبرت را هم تو برطرف فرمودى و از هول و هراس دشمنش كفايت كردى
فَاكْشِفْ عَنِّي كَمَا كَشَفْتَ عَنْهُ وَ فَرِّجْ عَنِّي كَمَا فَرَّجْتَ عَنْهُ وَ اكْفِنِي كَمَا كَفَيْتَهُ
پس از من برطرف ساز چنانكه از آن حضرت برطرف ساختى و به من فرج و گشايش بخش چنانكه به او بخشيدى و امورم كفايت فرما چنانكه از او كفايت فرمودى
(وَ اصْرِفْ عَنِّي) هَوْلَ مَا أَخَافُ هَوْلَهُ وَ مَئُونَةَ مَا أَخَافُ مَئُونَتَهُ
و هر چه از آن هراسانم تو برطرف گردان و از من آنچه كه از مشقت و زحمتش ترسانم
وَ هَمَّ مَا أَخَافُ هَمَّهُ بِلاَ مَئُونَةٍ عَلَى نَفْسِي مِنْ ذَلِكَ
و آنچه از او اندوهناك و پريشان خاطرم بدون تحمل مشقت من تو از من كفايت فرما
وَ اصْرِفْنِي بِقَضَاءِ حَوَائِجِي وَ كِفَايَةِ مَا أَهَمَّنِي هَمُّهُ مِنْ أَمْرِ آخِرَتِي وَ دُنْيَايَ
و مرا برآورده حاجت از اينجا بازگردان و مهمات امور دنيا و آخرتم را كفايت فرما
يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (وَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ) عَلَيْكَ (عَلَيْكُمَا) مِنِّي سَلاَمُ اللَّهِ أَبَداً (مَا بَقِيتُ) وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ
اى امير المؤمنين و اى ابا عبد الله الحسين سلام و تحيت خدا از من بر تو باد هميشه تا من باقيم و تا ليل و نهار باقى است
وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِكُمَا وَ لاَ فَرَّقَ اللَّهُ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمَا
و خدا اين زيارت مرا آخر عهد من در زيارت شما قرار ندهد و هرگز ميان من و شما خدا جدايى نيفكند
اللَّهُمَّ أَحْيِنِي حَيَاةَ مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ أَمِتْنِي مَمَاتَهُمْ وَ تَوَفَّنِي عَلَى مِلَّتِهِمْ
پروردگارا مرا به طريق حيوة محمد و آل محمد زنده بدار و به طريق آنان بميران و بر ملت و شريعتشان قبض روحم فرما
وَ احْشُرْنِي فِي زُمْرَتِهِمْ وَ لاَ تُفَرِّقْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ
و در زمره آن بزرگواران محشورم گردان و طرفة العينى تا ابد در دنيا و آخرت ميان من و آنها جدايى ميفكن
يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَتَيْتُكُمَا زَائِراً وَ مُتَوَسِّلاً إِلَى اللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّكُمَا
اى امير المؤمنين و اى ابا عبد الله من آمدم به زيارت شما و براى توسل بسوى خدا پروردگار من و شما
وَ مُتَوَجِّهاً إِلَيْهِ بِكُمَا وَ مُسْتَشْفِعاً (بِكُمَا) إِلَى اللَّهِ (تَعَالَى) فِي حَاجَتِي هَذِهِ
و براى توجه به درگاه او بوسيله شما و به شفاعت شما و به شفاعت شما بسوى خدا براى برآمدن حاجتم
فَاشْفَعَا لِي فَإِنَّ لَكُمَا عِنْدَ اللَّهِ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ وَ الْجَاهَ الْوَجِيهَ وَ الْمَنْزِلَ الرَّفِيعَ وَ الْوَسِيلَةَ
پس براى من به درگاه خدا شفاعت كنيد كه شما را نزد خدا مقام بلند محمود و آبرومندى رتبه و منزلت رفيع است و وسيله خداييد
إِنِّي أَنْقَلِبُ عَنْكُمَا مُنْتَظِراً لِتَنَجُّزِ الْحَاجَةِ وَ قَضَائِهَا وَ نَجَاحِهَا مِنَ اللَّهِ بِشَفَاعَتِكُمَا لِي إِلَى اللَّهِ فِي ذَلِكَ فَلاَ أَخِيبُ
حاليا من از زيارت شما باز مىگردم و منتظر برآمدن قطعى حاجتم و روا شدن آن از لطف خدا بواسطه شفاعت شما به درگاهحق در اين حاجت هستم پس اى خدا نااميد نشوم
وَ لاَ يَكُونُ مُنْقَلَبِي مُنْقَلَباً خَائِباً خَاسِراً بَلْ يَكُونُ مُنْقَلَبِي مُنْقَلَباً رَاجِحاً (رَاجِياً) مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجَاباً بِقَضَاءِ جَمِيعِ حَوَائِجِي (الْحَوَائِجِ)
و از اين سفر زيارت به زيان و حرمان باز نگردم بلكه از آن درگاه كرم با فضيلت و رستگارى و فيروزى و اجابت دعاها و برآورده شدن تمام حاجات باز گردم
وَ تَشَفَّعَا لِي إِلَى اللَّهِ انْقَلَبْتُ عَلَى مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ
و با شفاعت به درگاه حق برگردم بر آنچه خدا مشيتش قرار گرفته و هيچ قدرت و نيرويى الا به حول و قوه خدا نخواهد بود
مُفَوِّضاً أَمْرِي إِلَى اللَّهِ مُلْجِئاً ظَهْرِي إِلَى اللَّهِ مُتَوَكِّلاً عَلَى اللَّهِ
كارم را به خدا تفويض مىكنم و در پناه حق و يارى او با توكل بر خدا
وَ أَقُولُ حَسْبِيَ اللَّهُ وَ كَفَى سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ دَعَا لَيْسَ لِي وَرَاءَ اللَّهِ وَ وَرَاءَكُمْ يَا سَادَتِي مُنْتَهًى
پيوسته خواهم گفت كه خدا مرا بس و كافى است كه خدا هر كه او را به دعا بخواند مىشنود و مرا جز درگاه و درگاه شما بزرگانم كه اولياء خداييد درى ديگر نيست
مَا شَاءَ رَبِّي كَانَ وَ مَا لَمْ يَشَأْ لَمْ يَكُنْ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ
آنچه پروردگارم خواسته وجود يابد و آنچه نخواسته وجود نخواهد يافت و هيچ حول و قوهاى جز به خدا وجود ندارد
أَسْتَوْدِعُكُمَا اللَّهَ وَ لاَ جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي إِلَيْكُمَا
من شما دو بزرگوار را اينك وداع مىگويم و خدا اين زيارت را آخرين عهدم به زيارت شما قرار ندهد
انْصَرَفْتُ يَا سَيِّدِي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَوْلاَيَ وَ أَنْتَ (أُبْتُ) يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَا سَيِّدِي
من بازگشتم اى آقاى من اى امير المؤمنين و اى آقاى من اى ابا عبد الله
(وَ) سَلاَمِي عَلَيْكُمَا مُتَّصِلٌ مَا اتَّصَلَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَاصِلٌ ذَلِكَ إِلَيْكُمَا غَيْرُ (غَيْرَ) مَحْجُوبٍ عَنْكُمَا سَلاَمِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ
و سلام و تحيت مادام كه شب و روز پيوسته به يكديگرند بر شما باد و هميشه اين سلام به شما واصل شود و از شما پوشيده و محجوب هيچگاه نباشد انشاء الله
وَ أَسْأَلُهُ بِحَقِّكُمَا أَنْ يَشَاءَ ذَلِكَ وَ يَفْعَلَ فَإِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ
و از خدا به حق شما دو بزرگوار مسئلت مىكنم كه اين هميشه با مشيت خدا و عنايت الهى انجام يابد كه او البته خداى بزرگوار ستوده صفات است
انْقَلَبْتُ يَا سَيِّدَيَّ عَنْكُمَا تَائِباً حَامِداً لِلَّهِ شَاكِراً رَاجِياً لِلْإِجَابَةِ غَيْرَ آيِسٍ وَ لاَ قَانِطٍ
بازگشتم اى آقاى من از زيارت شما در حالى كه از هر گناه توبه كرده و به حمد و شكر و سپاس حق مشغولم و اميدوار اجابت دعاهايم هستم و ابدا مأيوس از لطف خدا نيستم
آئِباً عَائِداً رَاجِعاً إِلَى زِيَارَتِكُمَا غَيْرَ رَاغِبٍ عَنْكُمَا وَ لاَ مِنْ (عَنْ) زِيَارَتِكُمَا
كه باز مكرر رجوع به درگاه شما و بازگشت به زيارت قبور مطهر شما كنم و هيچ از شما و زيارت قبور مطهرتان سير نشوم
بَلْ رَاجِعٌ عَائِدٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ
بلكه مكرر باز بيايم انشاء الله و البته هيچ حول و قوهاى جز به خواست خدا نخواهد بود
يَا سَادَتِي رَغِبْتُ إِلَيْكُمَا وَ إِلَى زِيَارَتِكُمَا بَعْدَ أَنْ زَهِدَ فِيكُمَا وَ فِي زِيَارَتِكُمَا أَهْلُ الدُّنْيَا
اى بزرگان من به زيارت شما مشتاق و مايل بودم بعد از آنكه اهل دنيا را ديدم به شما و زيارت شما بىميل و رغبت بودند
فَلاَ خَيَّبَنِيَ اللَّهُ مَا (مِمَّا) رَجَوْتُ وَ مَا أَمَّلْتُ فِي زِيَارَتِكُمَا إِنَّهُ قَرِيبٌ مُجِيبٌ
پس خدا مرا از اميد و آرزويى كه دارم محروم نگرداند و هم از زيارت شما محروم نسازد كه او به ما نزديك است و اجابت كننده دعا خيلى است.
سيف بن عميره گويد كه سؤال كردم از صفوان و گفتم كه علقمه بن محمد اين دعا را براى ما از حضرت باقر عليه السلام روايت نكرد بلكه همان زيارت را حديث كرد صفوان گفت كه وارد شدم با سيد خودم حضرت صادق عليه السلام به اين مكان پس بجا آورد مثل آنچه را كه ما بجا آورديم در زيارت و دعا كرد به اين دعا هنگام وداع بعد از اينكه دو ركعت نماز گزاشت چنانچه ما نماز گزاشتيم و وداع كرد چنانچه ما وداع كرديم پس صفوان گفت كه حضرت صادق عليه السلام به من فرمود كه مواظب باش اين زيارت را و بخوان اين دعا را و زيارت كن به آن پس بدرستيكه من ضامنم بر خدا براى هر كه زيارت كند به اين زيارت و دعا كند به اين دعا از نزديك يا دور اينكه زيارتش مقبول شود و سعيش مشكور و سلامش به آن حضرت برسد و محجوب نماند و حاجت او قضا شود از جانب خداى تعالى به هر مرتبه كه خواهد برسد و او را نوميد برنگرداند اى صفوان يافتم اين زيارت را به اين ضمان از پدرم و پدرم از پدرش على بن الحسين عليهم السلام به همين ضمان و او از حسين عليه السلام به همين ضمان و حسين عليه السلام از برادرش حسن عليه السلام به همين ضمان و حسن از پدرش امير المؤمنين عليه السلام با همين ضمان و امير المؤمنين عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله با همين ضمان و رسول خدا صلى الله عليه و آله از جبرئيل با همين ضمان و جبرئيل از خداى تعالى با همين ضمان و به تحقيق كه خداوند عز و جل قسم خورده به ذات مقدس خود كه هر كه زيارت كند حسين عليه السلام را به اين زيارت از نزديك يا دور و دعا كند به اين دعا قبول مىكنم از او زيارت او را و مىپذيرم از او خواهش او را به هر قدر كه باشد و مىدهم مسئلتش را پس بازنگردد از حضرت من با نااميدى و خسار و بازش گردانم با چشم روشن به برآوردن حاجت و فوز به جنت و آزادى از دوزخ و قبول كنم شفاعت او را در حق هر كس كه شفاعت كند حضرت فرمايد جز دشمن ما اهل بيت كه در حق او قبول نشود قسم خورده حق تعالى به اين بر ذات اقدسش و گواه گرفته ما را بر آنچه كه گواهى دادند به آن ملائكه ملكوت او پس جبرئيل گفت يا رسول الله خدا فرستاده مرا به سوى تو به جهت سرور و بشارت تو و شادى و بشارت على و فاطمه و حسن و حسين و امامان از اولاد تو عليهم السلام تا روز قيامت پس مستمر و پاينده باد مسرت تو و مسرت على و فاطمه و حسن و حسين و امامان عليهم السلام و شيعه شما تا روز رستخيز پس صفوان گفت كه حضرت صادق عليه السلام با من فرمود اى صفوان هر گاه روى داد از براى تو به سوى خداى عز و جل حاجتى پس زيارت كن به اين زيارت از هر مكانى كه بوده باشى و بخوان اين دعا را و بخواه از پروردگار خود حاجتت را كه برآورده شود از خدا و خدا خلاف نخواهد فرمود وعده خود را بر رسول خود به جود و امتنان خويش و الحمد لله مؤلف گويد كه در نجم ثاقب در ذيل حكايت تشرف جناب حاج سيد احمد رشتى به ملاقات امام عصر ارواحنا فداه در سفر حج و فرمايش آن حضرت به او كه چرا شما عاشورا نمىخوانيد عاشورا عاشورا عاشورا و آن حكايت را ما إن شاء الله بعد از زيارت جامعه كبيره نقل خواهيم كرد شيخ ما ثقه الاسلام نورى رحمه الله فرموده اما زيارت عاشورا پس در فضل و مقام آن بس كه از سنخ ساير زيارات نيست كه به ظاهر از انشاى و املاى معصومى باشد هر چند كه از قلوب مطهره ايشان چيزى جز آنچه از عالم بالا به آنجا رسد بيرون نيايد بلكه از سنخ احاديث قدسيه است كه به همين ترتيب از زيارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احديت جلت عظمته به جبرئيل امين و از او به خاتم النبيين صلى الله عليه و آله رسيده و به حسب تجربه مداومت به آن در چهل روز يا كمتر در قضاى حاجات و نيل مقاصد و دفع اعادى بىنظير و لكن احسن فوايد آن كه از مواظبت آن به دست آمده فايدهاى است كه در كتاب دار السلام ذكر كردم و اجمال آن آنكه ثقه صالح متقى حاج ملا حسن يزدى كه از نيكان مجاورين نجف اشرف است و پيوسته مشغول عبادت و زيارت نقل كرد از ثقه امين حاج محمد على يزدى كه مرد فاضل صالحى بود در يزد كه دائما مشغول اصلاح امر آخرت خود بود و شبها در مقبره خارج يزد كه در آن جماعتى از صلحا مدفونند و معروف است به مزار به سر مىبرد و او را همسايهاى بود كه در كودكى با هم بزرگ شده و در نزد يك معلم مىرفتند تا آنكه بزرگ شد و شغل عشارى پيش گرفت تا آنكه مرد و در همان مقبره نزديك محلى كه آن مرد صالح بيتوته مىكرد دفن كردند پس او را در خواب ديد پس از گذشتن كمتر از ماهى كه در هيئت نيكويى است پس به نزد او رفت و گفت من مىدانم مبدا و منتهاى كار تو و ظاهر و باطن ترا و نبودى از آنها كه احتمال رود نيكى در باطن ايشان و شغل تو مقتضى نبود جز عذاب را پس به كدام عمل به اين مقام رسيدى گفت چنان است كه گفتى و من در اشد عذاب بودم از روز وفات تا ديروز كه زوجه استاد اشرف حداد فوت شد و در اين مكان او را دفن كردند و اشاره كرد به موضعى كه قريب صد ذرع از او دور بود و در شب وفات او حضرت ابى عبد الله الحسين عليه السلام سه مرتبه او را زيارت كرد و در مرتبه سوم امر فرمود به رفع عذاب از اين مقبره پس حالت ما نيكو شد و در سعه و نعمت افتاديم پس از خواب متحيرانه بيدار شد و حداد را نمىشناخت و محله او را نمىدانست پس در بازار حدادان از او تفحص كرد و او را پيدا نمود از او پرسيد براى تو زوجهاى بود گفت آرى ديروز وفات كرد و او را در فلان مكان و همان موضع را اسم برد دفن كردم گفت او به زيارت ابى عبد الله عليه السلام رفته بود گفت نه گفت ذكر مصايب او مىكرد گفت نه گفت مجلس تعزيهدارى داشت گفت نه آنگاه پرسيد چه مىجويى خواب را نقل كرد گفت آن زن مواظبت داشت به زيارت عاشورا