

جو گرفت و وعده دادم، گیر نده!
عصر عصر انتخابات است و من
دورهی نطق و بیانات است و من
وعده دادن از کمالات است و من
خلف وعده؟ از محالات است و من
جو گرفت و وعده دادم، گیر نده!
خشکی دریاچه را تر میکنم
آب تهران را مقطر میکنم
کل ایران را منوّر میکنم
کارهای خوب و بهتر میکنم
جو گرفت و وعده دادم، گیر نده!
من بیایم جنس ارزان میشود
زانتیا همقدر پیکان میشود
این تورم نیز، درمان میشود
این فلان، بهمان يا آن میشود
جو گرفت و وعده دادم، گیر نده!
اعتماد ملّتی یارم شده
ذکر این مطلب کنون کارم شده!
رمز پیروزی بر اغیارم شده
موقع اجرای افکارم شده
جو گرفت و وعده دادم، گیر نده!
این منم با کولهبار وعدهها
وعدههای بی حد و بیانتها
با چه ترفندی کنم خود را رها
از کلاف پیچ پیچ وعدهها
جو گرفت و وعده دادم، گیر نده!
بی جهت ابراز پیری میکنم!
ذهن خود را گردگیری میکنم
جای پاسخ، جبههگیری میکنم
من بمیرم، تو نمیری می کنم
جو گرفت و وعده دادم، گیر نده!
وعدهی صدروزه دادم؟ کی؟ کجا؟!
ده وزیر از موزه دادم؟ کی؟ کجا؟!
آب یخ از کوزه دادم؟ کی؟ کجا؟!
جای نان خربوزه دادم؟ کی؟ کجا؟!
جو گرفت و وعده دادم، گیر نده!
من ید بیضاء ندارم جان من!
معجز موسی ندارم جان من!
رستم و عنقا ندارم جان من!
دعوی بیجا ندارم جان من!
جو گرفت و وعده دادم، گیر نده!
من کجا و رستم دستان کجا؟
هی سفر از سرخه تا بستان کجا؟
چیدن خرمای خوزستان کجا؟
من کجا، لاهور پاکستان کجا؟
جو گرفت و وعده دادم، گیر نده!
این کلاه و این قضاوت با شما
ذهن با هوش و ذکاوت با شما
قصه میگویم تلاوت با شما
من گنهکارم؟ عدالت با شما
جو گرفت و وعده دادم، گیر نده!
سید احسان (سیدعلی) گتمیریان
منبع: هفته نامه 9 دی شماره 118