به خاطر دارم که شخصي بنام « صنيعي » از اهل اصفهان که رياست اداره تلفن مشهد رانيز به عهده داشت، براي من حکايت کرد که:
وقتي به درد پا مبتلا شدم و بهارشاد و به اتفاق دو تن از دوستانم به نامهاي حسن روستائي و شاهزاده دولتشاهي بهخدمت مرحوم حاج شيخ حسنعلي اصفهاني رحمة الله عليه رفتم تا توجهي فرمايند و از آندرد خلاص گردم، چون به خانه او رفتم، ديدم که در اطاق گِلي و بر روي تخت پوست وزيلويي نشسته است.
در دلم گذشت که شايد اين مرد نيز با اين ظواهر، تدليس ميکند. پس از شنيدن حاجتم، فرمود تا دو روز ديگر به خدمتش برسم.
روز موعودرسيد و بنا به وعده آنجا رفتم وليکن در دل من همچنان خلجاني بود. چون به خدمتشنشستم، نظر عميقي در من افکند که ناگهان خود را در شهر اراک که مدتي محل سکونتمبود، يافتم.
در آن وقت نيز پسرم در آن شهر ساکن بود. يکسره به خانه او رفتم، وليبه من گفتند: فرزند تو چندي است که از اينجا به جاي ديگر منتقل شده است و نشاني محلجديد او را به من دادند. به سوي آن نشاني جديد راه افتادم و در راه با تني چند ازدوستان مصادف شدم که قرار گذاشتند همان شب به ديدن من بيايند.
چون به در منزلفرزندم رسيدم و در را به صدا درآوردم، خادمه يي در را بگشود، چون خواستم که به درونبروم، ناگهان صداي مرحوم شيخ مرا به خود آورد، ديدم غرق عرق شده و خسته و کوفتهام.
"ذو الفقار"به فتح فا و کسر آن، اسم شمشیر رسول الله است.[1] در وجه تسمیه این شمشیر گفتهاند: پشت آن خارهای پست و بلندی مانند ستون فقرات آدمی داشته است.[2]
ماجرای ذوالفقار، از یکی از جنگ های صدر اسلام نشأت می گیرد. جنگ احد یکی از سخت ترین جنگ های صدر اسلام است. در این جنگ خطرناک، آن که بیش از همه فداکارى مىکرد و هر حملهاى که از جانب دشمن به پیغمبر مىشد دفع مىنمود، على ابن ابى طالب (ع) بود.
على (ع) با کمال رشادت مىجنگید، تا این که شمشیرش شکست، پیغمبر (ص) شمشیر خود را که موسوم به "ذو الفقار" بود، به امام على (ع) داد. سرانجام پیغمبر (ص) در جایى سنگر گرفت، و امام على (ع) هم چنان از او دفاع مىکرد، تا آن که طبق نقل بعضى از مورخان بیش از شصت زخم به سر، صورت و بدن او وارد آمد، و در همین موقع بود که پیک وحى به پیامبر عرضه داشت: اى محمد! معناى مواسات همین است، پیغمبر فرمود: "على (ع) از من است و من از او هستم" و جبرئیل افزود: و من هم از هر دو تاى شما.[3]
یکی از مهمترین نعمت هایی که خداوند به ما ارزانی داشته است زمان و عمر است. نعمتی که از طریق آن می توان از عمر استفاده ی مفید نمود و در صدد جبران خسارتهای اخروی که خودمان مسببش بوده ایم بر آئیم. اما همه به یک اندازه از این موقعیت استفاده نمی کنند. در روایت است که وقتی انسان می میرد درخواست می کند که به دنیا برگردد و اعمال شایسته انجام دهد. اما خداوند می فرماید عمری به تو مهلت دادیم و به سوی ما نیامدی.
حجت الاسلام حیدری کاشانی در یکی از برنامه های سمت خدا به ذکر روایتی پرداختند که در جوامع الحکایات نقل شده است و آن از این قرار است که یک روز عزرائیل در محضر پیامبر اسلام بود . پیامبر از او پرسید: هزاران سال است که جان مردم را می گیری، آیا تا به حال شده در حالی که جان فردی را می گیری دل تو برای او بسوزد؟
عزرائیل گفت: تا کنون دل من به حال دو نفر سوخته است .
♦ قیمت تو به اندازه خواست توست،اگر خدا را بخواهی،قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیا را بخواهی،قیمت تو همان است که خواسته ای رجبعلی خیاط
♦ دین حق همین است که بالای منبرها گفته می شود،ولی دو چیز کم دارد:یکی اخلاص و دیگری،دوستی خدای متعال رجبعلی خیاط
♦ هی نگو دلم اینطور می خواهد،ببین خدا چه می خواهد. رجبعلی خیاط
♦ خدا همه عالم را برای شما و شما را برای خودش آفریده است.ببینید که چه مقام و منزلتی برای شما آفریده است. رجبعلی خیاط
♦ قاشق برای خوردن غذا خوب است و فنجان برای چای نوشیدن و...انسان هم تنها برای آدم شدن خوب است. رجبعلی خیاط
♦ مقدسها همه کارشان خوب است فقط باید منیت خود را با خدا عوض کنند. رجبعلی خیاط
♦ اغلب مردم اظهار میدارند که ما امام زمان را از خودمان بیشتر دوست داری،حال که اینطور نیست زیرا اگر او را بیشتر از خود دوست داشته باشم،باید برای او کار کنیم،نه برای خود رجبعلی خیاط
یکی از مهمترین راههای ایجاد مداومت در یاد خدا این است که انسان فرصت هایی بین خود و خدایش ایجاد کند، چرا که اگر ما به زندگی پیامبران و اولیاء الهی مخصوصا پیامبر اسلام (ص) دقت کنیم می بینیم که آنان این فرصت ها را ایجاد کرده بودند. روایت شده که رسول اعظم (ص) از حضرت حق سوال می کند: بارالها! چگونه می شود همواره به یاد تو باشم تا به زهد واقعی دست پیدا کنم؟ خداوند متعال در جواب می فرماید: یکی از راههای مداومت در ذکر خدا این است که انسان بین خود و خدا خلوت کند و و وقت و زمانی اختصاصی برای ارتباط با خالق هستی داشته باشد.
در برخی روایات داریم که یکی از نعمت های بزرگ الهی که شامل بعضی از بندگان خاص می شود این است که فرصت های مغتنمی برای او پیش می آید که در آن فرصت ها با خدا مانوس می شود و به همین خاطر خداوند را انیس المومنین می خوانند. مومنین عاشق این خلوت ها و فرصت ها هستند به خلاف کسانی که اهل انس با خدا نیستند و خلوت با خدا برای آنها معنا ندارد، در تنهایی ها،خیلی زود احساس دلتنگی می کنند و لذا از هر راه ممکن این فراغت و فرصت را پر کرده و از دست می دهند. خداوند تبارک و تعالی به پیامبر (ص) سفارش می کند اگر می خواهی به یاد من باشی مقداری از وقتت را از مردم جدا کن و با خدا باش.
حضرت سليمان (ع) از بلقيس خواستگارى کرد و بلقيس گفت: اگر مىخواهى من با تو ازدواج کنم بايد تمام پرندگان، بالاى سرم سايه بيندازند. او نيز پذيرفت. زيرا تمام چرندهها و پرندهها زير فرمان او بودند. بلقيس گفت: صيغه عقد جارى نمىشود تا اينکه همه حاضر شوند. حضرت سليمان دستور مىدهد که همه حضور يابند. همه پرندگان حاضر مىشوند. الّا پرندهاى بهنام شوبى (خفاش) که حاضر نشد بيايد. به او گفتند، چرا نمىآئي؟ او گفت، من احترام حضرت سليمان (ع) را دارم ولى براى چه بيايم اما چون بلقيس ايراد گرفته است من نمىآيم. من از زنان وفائى نديدهام به همين علت نمىآيم. به او گفتند: چگونه اين حرف را مىزني؟ گفت: پس قصه مرا گوش کنيد که در مورد بىوفائى زنان است. فرستاده سليمان که هدهد بود گفت: من هم قصهاى از وفادارى زنان خواهم گفت تا ببينم قصه کدام يک بهتر است اگر داستان من خوب بود بيا و به حضور سليمان برو. |
شوبى (خفاش) قصهاش را اينطور شروع کرد که در زمانهاى گذشته يک دخترعمو و پسرعمو با هم زندگى مىکردند و هيچ مشکلى نداشتند و با هم شرط کرده بودند که هر کس زودتر بميرد ديگرى ازدواج نکند. هر دو قبول کردند. بعد از مدتى مرد مىميرد و زن از شدت ناراحتى هر شب بالاى قبر شوهرش مىرود و گريه مىکند و فانوس کوچکى نيز همراه با خود برمىدارد و هر شب اين کار را انجام مىدهد. از قضا دزدى از زندان فرار مىکند. نگهبانانى که او را دنبال مىکنند به قبرستان مىرسند. مىبينند وسط قبرها نورى است. جلوتر که مىروند مىبينند زنى است که بالاى قبر نشسته گريه مىکند و فانوسى در کنار اوست. از او مىپرسند، چرا گريه مىکني؟ و زن قصه را براى آنها مىگويد که شوهرم فوت کرده و پسرعمويم بوده است و من آنقدر گريه مىکنم تا من نيز بميرم. مرد به او گفت: اين حرفها چيست خودت اگر مرده بودى شوهرت بعد از چهلم مىرفت و زن مىگرفت. اگر من دنبال دزد نبودم خودم به خواستگارى تو مىآمدم. برو به خانهات... |
در قرآن کریم آمده است که در قیامت موقفهای گوناگونی است که توقف برخی از گنهکاران در هر یک از آنها به مقدار هزار سال دنیوی خواهد بود، در این نوشتار میخواهیم ببینیم مقصود از آن چیست؟
قبل از هر چیز یادآور میشویم که متکلمان اسلامی از مواقف قیامت گاهی به «قنطره»ها و «عقبه»ها تعبیرمی آورند ولی قبل از آنان دو واژه «قنطره» و «عقبه» در آیات قرآن و روایات اسلامی مطرح شده است و متکلمان نیز آنها را در مباحث کلامی خود بکار بردهاند.
کلمهی «موقف» به معنی محل توقف(ایستگاه و کلمهی «قنطره» به معنی «پل» و واژهی «عقبه» به معنای «گردنه» است).
امیر مۆمنان (علیهالسلام) در وصایای معروف خود به فرزند گرامیش امام حسن مجتبی (علیهالسلام)میفرماید:
«وَاعْلَمْ أَنَّ أَمامَکَ عَقَبَةً کَۆُوداً، اَلْمُخِفُّ فِیها أَحْسَنُ حالاً مِنَ الْمُثْقِلِ وَالمُبْطِئُ عَلَیْها أَقْبَحُ حالاً مِنَ الْمُسْرِع وَانّ مَهْبِطَکَ بِها لا مَحالَةَ إِمّا عَلی جَنَّة أَوْ عَلی نار...».([1])
«فرزندم بدان که (پس از مرگ) گردنهی سختی در پیش رو داری، انسانهای سبکبار (از نظر گناه) از افراد سنگینبار، وضعیت بهتری دارند، هر کس با تأمل و درنگ از آن عبور کند از آن کسی که با سرعت از آن میگذرد، وضع بدتری خواهد داشت پایان گذر از آن (فرودگاه) یا بهشت است و یا دوزخ».
مواقف قیامت از نظر متکلمان اسلامی
برخی از متکلمان اسلامی در مورد این مسئله به اجمال گذشتهاند و هیچ گونه توضیحی دربارهی آن ندادهاند ولی دو متکلم نامدار شیعه:(شیخ صدوق/ م381) و (شیخ مفید/م413) به تفسیر آن پرداخته و هر یک نظر خاصی را ابراز نموده است و ما در اینجا برای آگاهی خوانندگان دیدگاه آنان را یادآور میشویم...
يكي از شرط هاي اساسي پذيرفته شدن نماز در نزد خداي متعال، مسئله «حضور قلب پيدا كردن» در حين نماز است؛ از اين رو آيات و روايات فراواني در اين باره وارد شده كه همه بر اين مطلب تصريح مي كنند كه ميزان قبولي نماز، بستگي به ميزان توجه انسان در نماز دارد.متأسفانه بسياري از ما عبادت هاي خود را بدون حضور قلب و با حواس پرتي كامل انجام مي دهيم و به همين جهت است كه يك عمر نماز مي خوانيم، اما اثري از آثار معنوي و روح نواز آن را در خود نمي بينيم.
لزوم تحصيل حضور قلب
در ضرورت تحصيل حضور قلب همين بس كه بدانيم: نماز بي حضور قلب، نماز حقيقي نيست و وقتي نماز از حقيقت و باطن خود جدا شد و به صورت يك عمل بي روح در آمد، تمام ثمرات و فوايدي كه در آيات و روايات، براي نماز آمده، ديگر در چنين نمازي وجود ندارد.
امام صادق - عليه السلام - مي فرمايد:«ان العبد ليرفع له من صلاته نصفها او ثلثها او ربعها او خمسها و ما يرفع له الا ما اقبل عليه بقلبه؛1 همانا از نماز انسان، نصفش، ثلثش، ربعش يا خمسش بالا برده مي شود و آن مقداري از نماز كه توجه قلبي داشته باشد بالا برده مي شود.»
گر چه حضور قلب از شرايط صحت نماز نيست؛ يعني با نبودن حضور قلب نماز باطل نمي شود و از لحاظ فقهي اشكالي ندارد ولي چنين نمازي، قالبي و بي فضيلت و غير مقبول است، يعني بالا نمي رود و اثر معراجي خود را از دست مي دهد...
ما باید زمان امام حسین(ع) را بررسی کنیم و بشناسیم، باید تحلیل کنیم، من اشاره به زیارت اربعین امام حسین(ع)که از زبان امام صادق(ع) بیان شده است،می کنم، این زیارت فوق العاده است اگر کسی می خواهد یک دور جریان عاشورا را متوجه شود ترجمه این زیارت را بخواند، علت شهادت امام حسین(ع) را از زبان امام صادق(ع) در این زیارت می خوانیم ایشان دلیل اصلی شهادت امام حسین (ع) را جهالت و ضلالت مردم می دانند.
جهالت و ضلالت به چه معناست؟ چرا امام صادق(ع) بر این دو دلیل تاکید داشته اند؟ امام صادق(ع) مریضی ضلالت و جهالت را انتخاب کرده است، این دو مریضی از آغاز تا امروز و تا قیامت هم خواهد بود، این مرض، امام فروشی به دنبال خواهد داشت، جهالت به معنای کوری است، آدم جاهل قدرت تشخیص جنس اصلی را از جعلی ندارد.
مگر در کربلا چه کردند که امام صادق(ع) این مریضی را به آنها نسبت می دهند، مسئله کربلا بر سر تشخیص امام حق رخ داد؛ لذا قرآن هم نسبت به مشرکین همین تعبیر را به کار می برند، در زمان امام حسین(ع) مردم دچار جهالت بودند
معاویه یک چهره ظاهر الصلاح داشت؛ اما در خفا آدم خرابی بود، یزید در ظاهر هم رعایت نمی کرد چه برسد به خفا، هرزگی و می خوارگی را در ملاء عام انجام می داد، مثل روز روشن بود که یزید فاسق است، این یزید است، در مقابل امام حسین(ع) که دوست و دشمن بر عصمت او شکی ندارند قرار دارد، اکثریت مردم زمان امام حسین(ع) رفتند سمت یزید، غربت امامان ما را ببینید!!!
هزینه خون امام مجتبی(ع) و امام حسین(ع) چه بود؟؟؟
ما از امام مجتبی (ع) و امام حسین(ع) ده عدد روایت فقهی نداریم، چون مردم از ایشان سوال نمی کردند، نسبت به امامت این دو بزرگوار جاهل بودند، ما هم الان نسبت به وسع خودمان در این زمان بدین شکل عمل می کنیم، امام صادق(ع) می فرمایند: این خون باید ریخته می شد تا مردم از این جهالت خارج می شدند خون پسر پیغمبر ریخته شود تا مردم از این کوری خارج شوند، ضلالت به معنای گمراهی است، آدم گمراه نعمت خدا را معکوس استفاده می کند، خدا چشم می دهد برای دیدن، زیبایی ها را ببینید؛ اما حلال...
بسمه تعالی
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهر امروز (چهارشنبه) در آستانه 29 فروردین روز ارتش جمهوری اسلامی در دیدار جمعی از فرماندهان، کارکنان منتخب و اعضاء پایگاههای بسیج شهرکهای سازمانی و همچنین تعدادی از خانواده های ارتشیان، ارتش جمهوری اسلامی ایران را مایه افتخار و ارتشی مردمی، علمی، اعتقادی، دارای ابتکارات گوناگون و آزموده شده خواندند و با اشاره به غیر منطقی بودن جبهه استکبار به سرکردگی امریکا، تأکید کردند: امروز، تمدن غرب بواسطه تناقض ها، بی منطقی ها، زورگویی ها و بی اعتنایی به اصول انسانی در معرض سقوط و سرنگونی قرار گرفته است.
فرمانده کل قوا در این دیدار در تشریح ویژگیهای منحصر بفرد ارتش جمهوری اسلامی ایران، به مردمی بودن ارتش اشاره کردند و افزودند: در نظام جمهوری اسلامی ایران، ارتش به دلیل فداکاری و مجاهدت و نه به دلیل زورگویی و قدرت، مورد تکریم مردم و دارای پشتوانه مردمی است.
حضرت آیت الله خامنه ای درخصوص علمی بودن ارتش خاطرنشان کردند: پیشرفتها و گستره کارهای علمی و پژوهشی نیروهای مسلح از جمله ارتش در زمینه صنایع دفاعی و الکترونیکی حیرت آور و غیرقابل مقایسه با قبل از انقلاب اسلامی و حتی سالهای اول انقلاب است.
ایشان تأکید کردند: همه این پیشرفتها در شرایطی به دست آمده است که بدخواهان ملت ایران، در دادن کمترین امکانات بخل ورزیدند اما جوشش درونی استعدادهای جوانان و فرزندان این ملت، شگفتی آفرید.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به ویژگی دینی و اعتقادی بودن ارتش، افزودند: انجام کار براساس احساس تکلیف و تعمیق روحیه دینی و انقلابی موجب شده است که ارتش جمهوری اسلامی ایران به یک ارتش متعهد و پایبند به اعتقادات و ارزشها تبدیل شود.
حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: چنین ارتشی قطعاً در هر امتحانی سربلند بیرون خواهد آمد.
فرمانده کل قوا، آزموده بودن ارتش به دلیل حضور سرافرازانه در 8 سال دفاع مقدس را یکی دیگر از امتیازات ارتش برشمردند و خاطرنشان کردند: ارتش جمهوری اسلامی ایران در عملیات گوناگون در دوران دفاع مقدس نقشی برجسته داشت و کارهای بزرگی انجام داد.
رهبر انقلاب اسلامی خطاب به ارتشیان گفتند: به ارتشی بودن خود افتخار کنید و همت خود را، حفظ و تقویت این ویژگیهای ممتاز قرار دهید.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به رویکرد متفاوت نیروهای مسلح ایران در مقایسه با ارتش های دنیا، افزودند: ارتش، سپاه و بسیج یک فرهنگ و جهت گیری جدیدی را به دنیا عرضه کرده اند که الگوی بدیعی در مقابل جهت گیری استعماری و سلطه گرانه بیشتر ارتشهای دنیا است.
ایشان در خصوص روحیه سلطه گری مجموعه های نظامیِ جبهه استکبار بویژه آمریکا، خاطر نشان کردند....