

سکوت عجیب در برابر جرم سازمان یافته؟! شما بیغیرت نیستید...!,نوری از بهشت
درباره «ملیّت» مادر امام(عج) دو قول عمده وجود دارد كه عبارتند از:
الف مرحوم كلینی در کتاب کافی می نویسد: مادر قائم (عج) كنیزی از «نوبه» استان شمالی سودان بوده است(1)
ب) مرحوم صدوق مطابق روایتی او را «ملیكه» دختر «یشوع» پسر قیصر روم و مادرش را از حواریین مسیح می داند كه توسط نیروهای اسلامی به اسارت در آمد و به صورت كنیز در معرض فروش قرار گرفت و به واسطة فرستادة امام هادی ـ علیه السلام ـ از بازار برده فروشان بغداد خریداری شد و به محضر امام هادی ـ علیه السلام ـ در سامرا فرستاده شد(2)
در مورد اینکه چرا مادر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از غرب می باشد چند احتمال مطرح می شود:
1 - احتمال اول اینکه ممکن است بنای خدای تبارک و تعالی بر این بوده باشد که مادران امامان معصوم علیهم السلام از اقوام مختلف در جهان انتخاب شوند تا هیچ قومی ادعا نكند كه رهبر جهان از ما می باشد ، به همین دلیل می بینیم که مادر امام سجاد علیه السلام از اقوام سرشناس ایرانی (به قولی دختر یزد گرد سوم پادشاه وقت ایران) ، مادر تعدادی از امامان دیگر از اقوام دیگری غیر عرب و مادر امام هادی علیه السلام از افریقا و نهایتا ، مادر بزرگوار امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) از اقوام اروپایی انتخاب شده است.
حضرت امام رضا عليه السلام شب جمعه يازدهم ذى القعده در سال 148 هجرى در مدينه طيّبه به دنيا آمد، پدر بزرگوار آن حضرت امام هفتم موسى بن جعفر عليه السلام بود و مادر آن حضرت خانمى بود به نام امّ البنين يا تكتم يا نجمه كه هر سه اسم در تاريخ آمده است.
اين بانوى بزرگوار زنى با فضيلت بود كه خدا او را شايسته همسرى حضرت امام موسى بن جعفر عليه السلام و مادرى امام رضا عليه السلام قرار داده بود.
مرحوم علاّمه مجلسى رحمه الله در جلد 49/7 بحار الانوار نقل مى كند كه نجمه مادر حضرت رضا عليه السلام كنيزى بود كه حميده مادر حضرت موسى بن جعفر عليه السلام او را خريد، حميده مى گويد: حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) را در خواب ديدم كه به من فرمود: اى حميده، اين نجمه براى فرزند تو موسى است، كه به زودى بهترين اهل زمين از او به دنيا خواهد آمد، پس من نجمه را به موسى بن جعفر بخشيدم، وقتى كه رضا به دنيا آمد نجمه را طاهره نام نهاد، و اين خانم بزرگوار اسامى مختلفى داشت كه از آنهاست: نجمه، سكن، سمان و تكتم.
مرحوم مجلسى نقل مى كند كه حضرت رضا عليه السلام در دوران شيرخوارگى كودكى درشت بود، و از اين جهت زياد شير مى خورد، حضرت نجمه گفت: براى شير دادن به اين بچه مرضعه اى بگيريد تا به من كمك كند، از او پرسيدند: آيا شير تو كم شده؟ گفت: نه لكن من ذكر و نماز و تسبيحى داشتم كه از زمان تولّد اين كودك كمتر مى توانم به آنها برسم.
مرحوم مجلسى در مجلّد 49/9 بحار الانوار نقل مى كند از خانمى كه مى گويد: شنيدم از نجمه كه مى فرمود: وقتى به فرزندم على باردار شدم سنگينى حمل را احساس نمى كردم، و وقتى در خواب بودم از داخل شكم خود صداى تسبيح و تهليل و تمجيد خداوند را مى شنيدم، و اين باعث خوف و هراس من شده بود، وقتى كه بيدار مى شدم صدايى نمى شنيدم، زمانى كه رضا به دنيا آمد دست خود را بر زمين گذاشت و سر به اسمان بلند كرد، و لبهاى مبارك خود را حركت مى داد، گويا حرف مى زد، در اين هنگام پدر او موسى بن جعفر (عليه السلام) بر من وارد شد و فرمود: مبارك باد بر تو اى نجمه لطف و كرامت پروردگارت، و سپس فرزندم على را در پارچه اى سفيد پوشاند و در گوش راست او اذان، و در گوش چپ او اقامه گفت، پس از آن آب فرات خواست و كام او را با آب فرات باز كرد و بعد او را به من برگرداند و فرمود: او را بگير كه او بقّية الله در زمين خدا است.
نام آن حضرت «على» بود كه اين نام در ميان دودمان رسول خدا محبوب ترين نام بود، و نشانه آن ناميدن حضرت امام حسين عليه السلام چند تن از فرزندان خويش را به اين نام است.
قبل از پاسخ به سؤال شما دوست عزيز تذكر اين نكته لازم است كه عصبانيت ، غضب و خشمي كه در انسانها وجود دارد با عصبانيت و غضب خداوند متعال يكي نمي باشد ، چراكه عصبانيت در انسانها برخواسته از فعل و انفعالات دروني افراد است كه با تأثير پذيري و تغيير حالت در درون افراد همراه مي باشد و حال آنكه چنين امري در ذات خداوند باري تعالي وجود ندارد زيرا ذات خداوند ثابت و نا متغيير مي باشد .
اما اينكه مراد از عصبانيت خداوند و به تعبير ديگر غضب الهي چيست بايد بگوئيم مراد از عصبانيت خداوند همان انتقام و بلا و عذاب الهي مي باشد ( قاموس قرآن، ج5، ص: 104) ؛ كما اينكه در روايتي از امام باقر عليه السّلام نقل شده ، فردي به نام عمرو بر ايشان وارد شد و گفت: فدايت گردم خداوند مي فرمايد : وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى مراد از غضب چيست؟ امام فرمود:
«هُوَ الْعِقابُ يا عَمْرُو يعنى غضب خدا عقاب او است اى عمرو
سپس امام باقر عليه السلام در توضيح كلام خود فرمودند : هر كه پندارد خدا از حالى به حالى در ميايد او را با صفت مخلوق وصف كرده ؛ چيزى خدا را تحريك نميكند تا او را تغيير دهد. (معاني الأخبار-ترجمه محمدى ج1 ص : 41)
* بعد از اينكه مراد از عصبانيت خداوند ( و به تعبير آيات و روايات غضب الهي ) روشن شد بايد به شما بگوئيم كه در قرآن مجيد و كلام معصومين عليهم السلام ، گروهها و افراد متعددي كه خداوند متعال نسبت به اعمال و رفتار آنها عصباني شده و غضب الهي شامل آنها شده و
«و یقوم استغفروا ربّکم ثمّ توبوا الیه یرسل السّماء علیکم مدراراً و یزدکم قوة الی قوّتکم و لاتتولّوا مجرمین؛ای قوم من،از پروردگارتان، آمرزش گناهان را بخواهید، سپس،با انجام کارهای شایسته، به سوی او بازگردید که در این صورت، ابرهای پر باران، به سوی شما،خواهد فرستاد؛تا باران های سودمندی، بر شما فرو ریزد و نیرویی بر نیرویتان، خواهد افزود.پس، مبادا،با حالت شرک و گناه،از من روی برتابید».(سوره ی هود،آیه ی 52)
«فقلت استغفروا ربّکم انّه کان غفاراً یرسل السماء علیکم مدراراً و یمددکم باموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهاراً؛و گفتم:از پروردگارتان،آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است،[اگر از خدا آمرزش بخواهید] ابرهای پر باران برای شما می فرستد،تا باران های سودمند بر شما فرو ریزند و شما را با اموال و پیروانی یاری می کند و بوستان های انبوه،از درختان،برای شما پدید می آورد و جویبارهایی،برایتان، قرار می دهد».(سوره ی نوح، آیه ی10ـ 12)
مال و ثروت زیادی داشت،ولی تاکنون صاحب فرزندی نشده بود.از دربانان بارگاه معاویه بود.در یکی از روزها که امام حسن(ع)،به نزد معاویه رفته بود، در راه بازگشت،به دنبال امام(ع) آمد،شرح حالش را گفت و از آن حضرت خواست تا دعایی به او بیاموزد،شاید خداوند،فرزندی به او بدهد.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ آدَمَ صَِفْوَهِ اللَّهِ اَلسَّلامُ
سلام بر تو اى وارث آدم برگزیده خدا سلام
عَلَیْکَ یا وارِثَ نُوحٍ نَبِىِّ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ اِبْراهیمَ خَلیلِ
بر تو اى وارث نوح پیغمبر خدا سلام بر تو اى وارث ابراهیم خلیل
اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ مُوسى کَلیمِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ
خدا سلام بر تو اى وارث موسى هم سخن با خدا سلام بر تو اى وارث
عیسى رُوحِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ مُحَمَّدٍ حَبیبِ اللَّهِ اَلسَّلام
عیسى روح خدا سلام بر تو اى وارث محمد حبیب خدا سلام
عَلَیْکَ یا وارِثَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلَیْهِ السَّلامُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ
بر تو اى وارث امیر مؤ منان علیه السلام سلام بر تو اى فرزند
مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفى اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ عَلِی الْمُرْتَضى اَلسَّلامُ عَلَیْکَ
محمد مصطفى سلام بر تو اى فرزند على مرتضى سلام بر تو اى
یَابْنَ فاطِمَهَ الزَّهْرآءِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ خَدیجَهَ الْکُبْرى اَلسَّلامُ
فرزند فاطمه زهرا سلام برتو اى فرزند خدیجه کبرى سلام
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم،اعوذ بالله من همزات الشياطين.
ستيز و مجاهده با شيطان کاري مستمر و دايمي است و تا انسان در اين عالم زنده است و زندگي مي کند ادامه دارد. و دام هاي شيطان براي انسان هاي با تقوا و داراي کمال و شناخت بيشتر، ظريفتر و پيچيده تر و مخفي تر است. نخستين گام در مبارزه با شيطان اين است که اطاعت از او را به تدريج کم نموده و به آهستگي از شبکه هاي دام او خارج شويم هر چند در اين مبارزه ممکن است پاي انسان بلغزد و در مورادي فريب او را بخورد. هر چقدر ارتباط انسان با خداي متعال و معرفت نسبت به او عميق تر و گسترده تر باشد، تسلط شيطان بر او کمتر است. چنانچه خداي متعال در اين مورد مي فرمايد: انه ليس له سلطان علي الذين آمنوا و علي ربهم يتوکلون ؛ شيطان تسلطي بر کساني که مؤمن بوده و بر پروردگارشان توکل مي کنند ندارد ؛ (نحل، آيه 99) و نيز مي فرمايد: ان عبادي ليس لک عليهم سلطان؛ تو (شيطان) بر بندگان خاص من تسلط و نفوذي نداري ؛ (اسراء، آيه 65).
به طور کلي کار شيطان وسوسه کردن است و با پناه بردن دائمي به خداوند و ارتباط پيوسته با او و توسل و ربط با اولياي الهي(ع) مي توان از اين وسوسه ها رها شد و يا آن را به حداقل رسانيد و شيطان را تسليم نمود، چنانچه در روايت داريم که پيامبر بزرگ اسلام(ص) فرمودند:
روزی مرد بیابان نشینی خدمت پیامبر(ص) رسید در حالی که آن حضرت برآشفته بود و به یارانش اعتراض می کرد. آن مرد خواست چیزی بپرسد. اصحاب گفتند: ای مرد، چیزی نگو که ما او را دگرگون می بینیم، گفت: مرا واگذارید به خدایی که او را به حقّ، پیامبر قرار داده است، تا او لبخند نزند دست بر نمی دارم. آنگاه عرض کرد: یا رسول الله! شنیده ام که دجال در حالی که مردم از گرسنگی مرده اند، برای آنها آبگوشت می آورد.
پیامبر خدا(ص) از همه مردم گشاده زبان تر1 و شیرین سخن تر بود و خود می فرمود: «من فصیح ترین عربم2 و اهل بهشت به زبان محمّد(ص) سخن می گویند». آن حضرت کم حرف و نرم گفتار بود و در وقت گفتن، سخن بیهوده نمی گفت و سخنش مانند جواهر به رشته کشیده بود.3 گفته اند:
جرجیس خلیفهای بود که در قوم ریان به مردم زبور، تورات و خداپرستی میآموخت.
پادشاه ریان، بتپرست بود و از آن بیم داشت که اعتقاد به خدا قومش را پراکنده و بیرحم نماید.
بنابراین به جرجیس پیغام داد که یا از میان ما بیرون برو، یا تو را دچار عذاب میکنیم. جرجیس متحیرانه گفت در عجبم که همیشه پیغمبران نفرین میکنند و قومشان عذاب میبینند ولی در این قوم، میخواهند پیغمبر را عذاب کنند.
اما من بر کسی نفرین نمیکنم و خدا مرا از بلایا نگه میدارد.
پادشاه ریان تصمیم گرفت تا با جرجیس مقابله کند و دستور داد تا او را از بالای یک عمارت بلند بر زمین اندازند.
وقتی چنین کردند، جرجیس روی هر دو پایش به زمین فرود آمد و آسیبی ندید. آنگاه رو به مردم کرد و گفت: ای مردم خدا را بپرستید و پیرو پادشاه نادان ریان نباشید.
یاد کن آنگاه که فرشتگان گفتند: ای مریم، خدا تو را به کلمهای از خود که نامش مسیح، عیسی بن مریم است، نوید میدهد
که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان (الهی) و با مردم در گهواره و در بزرگسالی سخن میگوید و از نیکان و شایستگان است.
و آنگاه که از کسانش در جایگاهی شرقی کناره گزید و میان خود و آنان پردههای کشید؛ پس ما روح خود را نزدش فرستادیم و برای او همچون انسانی درست اندام نمودار شد.
مریم گفت: من از تو به خدای رحمان پناه میبرم، اگر پرهیزگار باشی.
(جبرئیل) گفت: همانا من فرستاده پروردگارت هستم تا تو را پسری پارسا و پاکیزه ببخشم.
مریم گفت: