

حضرت امام رضا عليه السلام شب جمعه يازدهم ذى القعده در سال 148 هجرى در مدينه طيّبه به دنيا آمد، پدر بزرگوار آن حضرت امام هفتم موسى بن جعفر عليه السلام بود و مادر آن حضرت خانمى بود به نام امّ البنين يا تكتم يا نجمه كه هر سه اسم در تاريخ آمده است.
اين بانوى بزرگوار زنى با فضيلت بود كه خدا او را شايسته همسرى حضرت امام موسى بن جعفر عليه السلام و مادرى امام رضا عليه السلام قرار داده بود.
مرحوم علاّمه مجلسى رحمه الله در جلد 49/7 بحار الانوار نقل مى كند كه نجمه مادر حضرت رضا عليه السلام كنيزى بود كه حميده مادر حضرت موسى بن جعفر عليه السلام او را خريد، حميده مى گويد: حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله) را در خواب ديدم كه به من فرمود: اى حميده، اين نجمه براى فرزند تو موسى است، كه به زودى بهترين اهل زمين از او به دنيا خواهد آمد، پس من نجمه را به موسى بن جعفر بخشيدم، وقتى كه رضا به دنيا آمد نجمه را طاهره نام نهاد، و اين خانم بزرگوار اسامى مختلفى داشت كه از آنهاست: نجمه، سكن، سمان و تكتم.
مرحوم مجلسى نقل مى كند كه حضرت رضا عليه السلام در دوران شيرخوارگى كودكى درشت بود، و از اين جهت زياد شير مى خورد، حضرت نجمه گفت: براى شير دادن به اين بچه مرضعه اى بگيريد تا به من كمك كند، از او پرسيدند: آيا شير تو كم شده؟ گفت: نه لكن من ذكر و نماز و تسبيحى داشتم كه از زمان تولّد اين كودك كمتر مى توانم به آنها برسم.
مرحوم مجلسى در مجلّد 49/9 بحار الانوار نقل مى كند از خانمى كه مى گويد: شنيدم از نجمه كه مى فرمود: وقتى به فرزندم على باردار شدم سنگينى حمل را احساس نمى كردم، و وقتى در خواب بودم از داخل شكم خود صداى تسبيح و تهليل و تمجيد خداوند را مى شنيدم، و اين باعث خوف و هراس من شده بود، وقتى كه بيدار مى شدم صدايى نمى شنيدم، زمانى كه رضا به دنيا آمد دست خود را بر زمين گذاشت و سر به اسمان بلند كرد، و لبهاى مبارك خود را حركت مى داد، گويا حرف مى زد، در اين هنگام پدر او موسى بن جعفر (عليه السلام) بر من وارد شد و فرمود: مبارك باد بر تو اى نجمه لطف و كرامت پروردگارت، و سپس فرزندم على را در پارچه اى سفيد پوشاند و در گوش راست او اذان، و در گوش چپ او اقامه گفت، پس از آن آب فرات خواست و كام او را با آب فرات باز كرد و بعد او را به من برگرداند و فرمود: او را بگير كه او بقّية الله در زمين خدا است.
نام آن حضرت «على» بود كه اين نام در ميان دودمان رسول خدا محبوب ترين نام بود، و نشانه آن ناميدن حضرت امام حسين عليه السلام چند تن از فرزندان خويش را به اين نام است.
قبل از پاسخ به سؤال شما دوست عزيز تذكر اين نكته لازم است كه عصبانيت ، غضب و خشمي كه در انسانها وجود دارد با عصبانيت و غضب خداوند متعال يكي نمي باشد ، چراكه عصبانيت در انسانها برخواسته از فعل و انفعالات دروني افراد است كه با تأثير پذيري و تغيير حالت در درون افراد همراه مي باشد و حال آنكه چنين امري در ذات خداوند باري تعالي وجود ندارد زيرا ذات خداوند ثابت و نا متغيير مي باشد .
اما اينكه مراد از عصبانيت خداوند و به تعبير ديگر غضب الهي چيست بايد بگوئيم مراد از عصبانيت خداوند همان انتقام و بلا و عذاب الهي مي باشد ( قاموس قرآن، ج5، ص: 104) ؛ كما اينكه در روايتي از امام باقر عليه السّلام نقل شده ، فردي به نام عمرو بر ايشان وارد شد و گفت: فدايت گردم خداوند مي فرمايد : وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى مراد از غضب چيست؟ امام فرمود:
«هُوَ الْعِقابُ يا عَمْرُو يعنى غضب خدا عقاب او است اى عمرو
سپس امام باقر عليه السلام در توضيح كلام خود فرمودند : هر كه پندارد خدا از حالى به حالى در ميايد او را با صفت مخلوق وصف كرده ؛ چيزى خدا را تحريك نميكند تا او را تغيير دهد. (معاني الأخبار-ترجمه محمدى ج1 ص : 41)
* بعد از اينكه مراد از عصبانيت خداوند ( و به تعبير آيات و روايات غضب الهي ) روشن شد بايد به شما بگوئيم كه در قرآن مجيد و كلام معصومين عليهم السلام ، گروهها و افراد متعددي كه خداوند متعال نسبت به اعمال و رفتار آنها عصباني شده و غضب الهي شامل آنها شده و
*جبرئیل
جـبرئیل، یکی از چهار فرشته مقرب و برترین آنها و در ادیان ابراهیمی، رابط میان خداوند و پیامبران بشمار میآید. این نام تلفظهای دیگری چون جبرائیل و جبریل نیز دارد. از جبرئیل به نامهای فرشته وحی، امین وحی، عقل اول، ناموس اکبر، روح اعظم و ... نیز یاد میشود. حافظ او را سروش نامیده است.
در تاریخ یهودیت، مسیحیت و اسلام از نقش جبرئیل بسیار نقل شدهاست.
به باور پیروان این دینها، جبرئیل ابراهیم را از آتش نجات داد، موسی را در مبارزه با فرعون حمایت کرد، فرعونیان را در رود نیل مصر غرق کرد، به داوود ساختن زره آموخت، به دانیال نبی تعبیر رؤیا آموخت، زکریا را به زاده شدن یحیی و مریم را به زایش عیسی مژده داد، و قرآن را بر محمد نازل کرد.
بنا به گفته پیروان اسلام او گاهی به صورت واقعی خود و گاهی به شکل جوانی خوشرو به نام دحیه کلبی نزد محمد میآمد. او در شب معراج همسفر محمد بود و در منتهای معراج، در سدرةالمنتهی باز ماند و به محمد گفت دیگر اجازه ندارد که پیش رود، و محمد به تنهایی به معراج ادامه داد.
اجر و مزد گريه براي آن حضرت بسيار عظيم و بزرگ است و خداوند خود ضامن آن ميباشد.
گريه براي آن حضرت سختيهاي زمان احتضار را از بين ميبرد زيرا امام صادق عليه السّلام به مسمع بن عبدالملک فرمودند: آيا مصائب آن جناب (امام حسين عليه السّلام) را ياد ميکني؟
عرض کرد: بلي والله مصائب ايشان را ياد کرده و گريه ميکنم.
حضرت فرمودند: آگاه باش که خواهي ديد در وقت مردن پدران مرا که به ملک الموت وصيت تو را ميکنند که سبب روشني چشم تو باشد.
همچنين فرمودند: اي مسمع گريه بر احوالات حسين (عليه السّلام) سبب ميشود که ملک الموت بر تو مهربانتر از مادر گردد...
عبادت و پرستش خداوند سبحان يکي از اصول و مهمترين تعليمات انبياء و رسولان الهي است . عبادت پلي است که خلق را به خالق ، بنده را به مولا ، عاشق را به معشوق و انسان را به خدا مي رساند . عبادت ، نمودار ستايش و ثناي خداوندي است که داراي کمال مطلق است و بي نياز از همه چيز ، عبادت نشانگرسپاس و تشکر از پروردگاري است که تمامي نعمتها و خير ها از جانب اوست : ( مابکم من نعمه فمن الله ) سوره نحل آيه 53
عبادت ، وظيفه اي است بر عهده انسان نسبت به خالق خويش ، و نتيجه آن هم تقرب انسان به درگاه الهي است اما تلقي افراد از عبادت يکسان نيست ، متفاوت است . از نظر برخي افراد عبادت نوعي معامله و معاوضه و مبادله کار و مزد است ، همانطور که يک کارگر روزانه نيروي کار خود را براي يک کار فرما مصرف مي کند و مزد مي گيرد عابد نيز براي خدا زحمت مي کشد و خم و راست مي شود و طبعا" مزدي طلب مي کند که البته آن مزد در جهان ديگر به او داده خواهد شد . از نظر اينگونه افراد ، تار و پود عبادت همين اعمال بدني و حرکات محسوس ظاهري است که به وسيله زبان و ساير اعضاء بدن صورت مي گيرد . اين يک نوع تلقي است از عبادت که البته عاميانه و جاهلانه است .
تلقي ديگر از عبادت ، تلقي عارفانه است . بر حسب اين تلقي ، مسئله کارگر و کار فرما و مزد به شکلي که ميان کارگر و کار فرما متداول است مطرح نيست و نمي تواند باشد . بر حسب اين تلقي ، عبادت ، نردبان قرب است ، معراج انسان است ، تعالي روان و پرواز روح است به سوي کانون نامرئي هستي ، پرورش استعدادهاي روحي و ورزش نيروهاي ملکوتي انساني است ، عاليترين عکس العمل سپاسگزارانه آدمي است از پديد آورنده خلقت ، اظهار شيفتگي و عشق انسان است به کامل مطلق و با لاخره سلوک و سير الي الله است . برگرفته از سيري در نهج البلاغه ، استاد شهيد مطهري ، ص 61...
1-حق الله
فاما حق الله الاكبر فانك تعبده لا تشرك به شيئا ؛ فـاذا فعلت ذلك باخلاص جعــل لك على نفسه ان يكفيك امر الدنيا و الاخرة و يحفظ لك ما تحب منها .
ترجمه : پس حق خداوند كه بزرگترين حـق است ؛ بر گردن تو آنست كه فقط بنده او باشي و در عبادت و ...