

یاد
مروری بر تابلو نوشته های جنگ
از پذيرفتن هر گونه تير و ترکش معذوريم
مکتوبات و نوشته های یک فرد یا افراد بیانگر روحیات و واقعیات جاری در زمان است، از جنگ نوشته های 8 ساله ما به جز آثار رسمی که در قالب مطبوعات و کتابها به جای مانده بخشی از ادبیات مطایبه آمیز در قالب نوشته های دیوارها، تابلوها، لباسها و سربندها در کنار نوشته های جدی و غالباً عقیدتی باقی مانده که لایه های جامعه شناختی جنگ را نمایان می کند. در این جا گوشه هایی از این تابلو نوشته ها را که بیانگر روحیه رزمندگان سرافراز اسلام در آن شرایط سخت است را با هم می خوانیم...
روایت رهبر بسیجی انقلاب از حماسه آزادسازی سوسنگرد؛
نامه ای که آقا نوشت و چمران امضا کرد
گروه حماسه 9 دی- متن زیر گفتوگوی حضرت آیتالله خامنهای با برنامه «خاطرات جبهه» سیمای جمهوری اسلامی ایران در سوم مهرماه 1363 است.
داخل سوسنگرد تقریباً کسی را نداشتیم. به مردم گفته بودیم تخلیه کنید، نیروهای ارتش و سپاه هم کم بودند. یک سرگرد نیروی هوایی را فرمانده نیروهای مستقر در سوسنگرد کرده بودیم. یعنی هم ارتش و هم سپاه و نیروهای نامنظم ـ که تحت فرماندهی شهید چمران بودـ تحت فرماندهی او بودند. البته تعدادی از بچههای افسر نیروی هوایی که با میل و رغبت داوطلب جنگ شده بودند آنجا بودند. 13- 12 افسر که یکیشان هم شهید شد. مدافعین شهر سوسنگرد همین عده قلیل بودند... گمان نمیکنم تعداد نیروها به 200 نفر هم میرسید. یقین داشتیم اگر عراقیها سوسنگرد را بگیرند همه بچهها قتل عام خواهند شد...
شهید «محمود کاوه» در کلام رهبر انقلاب؛
شاگردی که استاد شد
گروه حماسه 9 دی - سردار شهید «محمود کاوه» سال 1340 در مشهد به دنیا آمد. او تنها پسر خانواده کاوه بود که خداوند او را بعد از مدتها بعد از یک فرزند دختر، به پدر و مادرش هدیه داد. هدیهای که البته خیلی زود از پدر و مادر باز ستاند. شهید کاوه در دوران نوجوانی، مبارزات علیه رژیم شاه را آغاز کرد و بعد از پیوستن به سپاه، به تیم حفاظت جماران پیوست و جزو یکی از نزدیکترین محافظان حضرت امام(ره) بود. محمود با آغاز غائله کردستان به آنجا رفت و پس از سالها رشادت و دلیرمردی، در حالی که فرماندهی تیپ ویژه شهدا را بر عهده داشت، در سال 65 شربت شهادت نوشید.
بخشی از بیانات و خاطرات مقام معظم رهبری را درباره سردار شهید محمود کاوه مرور میکنیم...
روایتی از زندانی شدن حاج احمد در فلک الافلاک؛
خیلى محـــــرمانه!
وزارت كشور
شهربانى كشور شاهنشاهى
برگ بازجویى و صورتمجلس
دایره اطلاعات شهربانى لرستان
به تاریخ: 15 شهریور 1357
خود را معرفى نمایید. مفاد ماده و تبصره 125 اصلاحى قانون آیین دادرسى كیفرى به شما تفهیم مىشود. مواظب اظهارات خود باشید.
ج: نام احمد، نام خانوادگى متوسلیان، فرزند غلامحسین، سن 25 سال، شغل قناد، محل كار تهران بازار سیداسماعیل، قنادى متوسلیان، باسواد، اهلِ تهران، مقیم تهران، ساكن بازار سید اسماعیل، بازار چهلتن پلاك 8/1. مذهب اسلام. تبعه ایران. پیشینه محكومیت كیفرى ندارم. بدون عیال و اولاد هستم و...
روایت بابا نظر از آزادسازی سوسنگرد:
دست خدا را میدیدیم
شهریور 59 بود، به عنوان فرمانده گردان معرفی شدم و با گردان خودم که 300 نفر میشدند به سوسنگرد اعزام شدیم. در مقابل ما دو لشکر از نیروهای عراق به همراه 300 تانک صف آرایی کرده و آماده حمله بودند تا جاده حمیدیه را قطع کنند. من با دیگر برادران برای جلوگیری دشمن روانه خط شدیم تعدادی از برادران از جمله شهید چمران هم در منطقه حضور داشتند.
به اتفاق شهید رستمی به حضور شهید چمران رسیدیم که وی ضمن تشریح عملیات اعلام کرد که باید از سه محور به دشمن حمله ببریم؛ قرار شد نیروهای شهید چمران از کرخه، نیروهای شهید رستمی از روی جاده دست چپ و جاده هم به من واگذار شود. برای اولین بار بود که میخواستیم به دشمن حمله کنیم. برادران سپاه و بسیج از شوق یکدیگر را در آغوش میرفتند، میبوسیدند و فریاد میکشیدند...
بسمه تعالی
مسوول ثبت نام به قدو بالاش نگاه کردگفت:دانش آموزی؟ جواب داد:بله. گفت میخوایی از درس خوندن فرار کنی؟...
دهانش را پر از گِل کرده بود تا معبر لو نرود
برای شروع عملیات «کربلای 4» به آبادان منتقل شدیم و به عنوان غوّاصان خط شکن به خط دشمن زدیم؛ به هر ترتیبی بود خط دشمن را شکستیم و پاکسازی کردیم، وقتی برای آوردن مجروحان و شهدا وارد معبر شدیم، دیدیم که شهید «سعید حمیدیاصیل» هر دو پایش قطع شده و پیکر مطهرش در گوشهای از معبر افتاده است اما آنچه که ما را به تعجب وا داشت، این بود که دهان شهید پر از گِل شده بود.
بعدها متوجه شدیم که وقتی به پاهای سعید ترکش خورد و قطع شد، برای اینکه صدای نالهاش بلند نشود و باعث لو رفتن معبر نشود، دهان خود را پر از گِل کرده بود.
شهیدان «سعید و علی حمیدیاصیل» برادرانی بودند که در عملیات «کربلای 4» آسمانی شدند....