

چه کسانی عبارت ولی را به معنای جانشین استفاده کرده اند؟!
به گزارش نوری از بهشت، مصاف نوشت: معنای ولی (آیا کس دیگری جز پیامبر از عبارت ولی بعنوان جانشین و خلیفه استفاده کرده است؟)
• جناب ابوبکر
جانشینی عمر از ولی
در جانشینی عمر، ابوبکر میگوید که: اللهم ولیته بغیر امر نبیک
خداوندا من بدون دستوری از پیامبرت عمر را ولی کردم.
همچنین می گوید:ان قد ولیت علیکم خیرکم
من بهترین شما را بر شما ولی کردم.
الثقات ابن حبان،ج2،ص193
همچنین در جایی دیگر می گوید من بر شما ولی شدم ولی بهتر از شما نیستم...
البدایه و النهایه،ابن کثیر،جلد7،ص415
عمر:
به عمر گفتند کاش وصیت میکردی عمر گفت اگر ابو عبیده زنده بود او را ولی میکردم اگر
معاذ بن جبل زنده بود اورا ولی می کردم...
عایشه:
می گوید هنگامی که ابوبکر ولی شد....
سند هم صحیح است...
بله گویا برای همه، کلمه ولی معنای خلافت رادمی دهد اما هنگامی که به حضرت امیرالمومنین برسد
کلمه ولی به معنای دوست است.
ارواع الغلیل،البانی،ج8،ص232
حال که معنای ولی دقیقا خلافت است،آیا پیامبر اکرم علی ابن ابی طالب را با عنوان ولی معرفی کرده اند؟
حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ، عَنْ أَبِي بَلْجٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَيْمُونٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، أَنّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِعَلِيٍّ: «أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي».
اینجا دقیقا کلمه ولی آمده است نه مولا!!
مسند أبي داوود الطيالسي، ج4، ص470، ح2875
اسناد دیگر این حدیث در کتب اهلسنت:
الطيالسي ،: سليمان بن داود أبو داود الفارسي البصري ، مسند أبي داود الطيالسي ، متوفاي 204،ج 1 ص 360 ح 2752، دار النشر : دار المعرفة - بيروت .
أحمد بن حنبل الشيباني ، ، متوفاي 241هـ ، مسند أحمد بن حنبل ، ج 1ص330 ، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
أحمد بن حنبل الشيباني ، متوفاي 241هـ ، فضائل الصحابة ج 2 ص 682 ح1168، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس
الحاكم النيسابوري ، محمد بن عبدالله ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ص143ح4652، ( متوفاي 405هـ) ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا
الالباني ، محمد ناصر الدين ، السلسلة الصحيحة ، ج 5 ص222
الآجري ، أبي بكر محمد بن الحسين ، الشريعة ، ج 4 ص 2021 ، 1488، دار النشر : دار الوطن - الرياض / السعودية - 1420 هـ - 1999 م ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : الدكتور عبد الله بن عمر بن سليمان الدميجي
الطبراني ، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم ، المعجم الكبير ، ج 12، ص 97ح12593، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي
ابن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر، الاستيعاب في معرفة الأصحاب ، ج 3 ص 1091، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي
ابن عساكر ، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي ، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل ، ج 42 ص 199، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1995 ، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري
الجوهرة في نسب النبي وأصحابه العشرة ، اسم المؤلف: محمد بن أبي بكر الانصاري التلمساني المعروف بالبري (المتوفى : 644هـ) ، ج 1 ص 292
الصفدي ، صلاح الدين خليل بن أيبك الصفدي ، الوافي بالوفيات ، ج 21، ص 178، دار النشر : دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م ، تحقيق : أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى
ابن كثير ، إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء ، البداية والنهاية ، ج 7 ص 339 و ص 346، دار النشر : مكتبة المعارف – بيروت .
ابن حجر ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي ، الإصابة في تمييز الصحابة ، ج 4ص 567 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي
عبد القادر بن عمر البغدادي ، خزانة الأدب ولب لباب لسان العرب ، ج 6 ص 68، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد نبيل طريفي/اميل بديع اليعقوب
سوال ما از عزیزان اهلسنت:
طبق این اسناد و اسناد بالابرای معرفی جانشینی، ولی به چه معناست؟
منظور ابوبکر و عمر و عایشه و پیامبر از ولی چه بوده؟
جهت تقویت این نظر می توان به این حدیث از معجم الکبیر طبرانی نیز اشاره کرد که امیرالمومنین اولی الناس معرفی شده است: عَنْ وَهْبِ بْنِ حَمْزَةَ، قَالَ: " صَحِبْتُ عَلِيًّا مِنَ الْمَدِينَةِ إِلَى مَكَّةَ فَرَأَيْتُ مِنْهُ بَعْضَ مَا أَكْرَهُ، فَقُلْتُ: لَئِنْ رَجَعْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ لأَشْكُوَنَّكَ إِلَيْهِ، فَلَمَّا قَدِمْتُ لَقِيتُ رَسُولَ اللَّهِ فَقُلْتُ: رَأَيْتُ مِنْ عَلِيٍّ كَذَا وَكَذَا، فَقَالَ:
«لا تَقُلْ هَذَا فَهُوَ أَوْلَى النَّاسِ بِكُمْ بَعْدِي».
المعجم الكبير، ج 22 ص 135 ، ح360
خوبست نظر ابن طلحه را درمورد حدیث غدیر بدانیم:
محمدابن طلحه کسیست که ذهبی عالم بزرگ اهلسنت در کتاب خود کتاب سیر اعلام النبلاء ص293 می گوید: ایشان دانایی که از هر لحاظ هر فظیلتی کامل است و همچنین بزرگ دوستان خود در علم
و مسائل دیگر است.این موضوع در لسان العرب چ8 ص8 نیز بیان شده است.
پس ایشان از چنین مقامی نزد علمای اهل سنت و وهابیت برخوردار است.
توجه کنید محمد ابن طلحه چه میگوید:
تر جمه: معناى حدیث غدیر این است: هر کس که من بر او أولى و سزاوارترم و یا ناصر و وارث و یا پشتیبان
و دوست صمیمی او هستم علی هم برای او این چنین است. و این کلام صریح در تخصیص علی به این منقبت
بلند بوده و او را برای دیگران مانند خود قرار داده و این خصوصیت را برای دیگری قائل نشده است .
از این رو معلوم میشود که این حدیث از أسرار سخن خدای تعالى است ... که ]مضمون آن[ در آیه مباهله
نیز آمده.پس به درستی که علی از همه کس بر مؤمنین اولی و سزاوارتر است و ناصر مؤمنین و سید آقای
برای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم » مولی « مؤمنین است. و هر معنایى که امکان داشته باشد از لفظ
إثبات کنیم همان را برای علی میتوان ثابت نمود. و این مرتبهای بلند و والا و منزلتی دست نیافتنی و درجهای
عالی و جایگاه رفیع است که پیامبر آن را به علی و نه به دیگری اختصاص داده است.
و از این روست که روز غدیر روز عید و موسم سرور برای دوستداران علی ]علیه السلام[ گشته است.
پس در اینجا ابن طلحه شافعی معنای سرپرستی را نیز فهمیده است
سبط ابن جوزی:
جایگاه علمی ابن جوزی نزد علمای اهل سنت و وهابیت:
تاریخ الاسلام،ذهبی، ج48 ص 183 و 184
الامام،الواعظ،المورخ...
وکان اماما،فقیها،واعظا،وحیدا فی الوعظ،علٌامه فی التاریخ والسیر....صاحب قبول التام....
خب ایشان از چنین مقام والایی برخور دار هستند. ایشان در کتاب تذکره الخواص ص 32 می گوی
ترجمه:
این است که به معنى أولى و سزاوارتر است... که مراد از حدیث غدیر: اطاعت مخصوص « مولی» معنای دهم
]از علی علیه السلام[ است پس ]برای حدیث غدیر[ معنای دهم متعین گردید. و معنای آن این است: کسی
که من از خود او بر او سزاوارترم (ولایت مطلقه دارم) از این به بعد علی بر او سزاوارتر است (ولایت مطلقه
دارد)... و دلیل بر این مطلب نیز سخن خود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم در ابتدای حدیث غدیر است
که این سخن نص صریح در إثبات إمامت علی و قبول اطاعت »؟ ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم « : که فرمود
او است.
گنجی شافعی:
میگوید که : حدیث غدیر در تولیت واستخلاف دلالت میکند .............
سند اطاعت بی چون و چرا از مولا امیرالمومنین توسط خدای وهابیت ابن تیمیه
مجموع الفتاوى لابن تيمية ج 4 ص 417و418
وَأَمَّا قَوْلُهُ: " {مَنْ كُنْت مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ} . . . إلَخْ " فَهَذَا لَيْسَ فِي شَيْءٍ مِنْ الْأُمَّهَاتِ؛ إلَّا فِي التِّرْمِذِيِّ وَلَيْسَ فِيهِ إلَّا: " {مَنْ كُنْت مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ} وَأَمَّا الزِّيَادَةُ فَلَيْسَتْ فِي الْحَدِيثِ. وَسُئِلَ عَنْهَا الْإِمَامُ أَحْمَد فَقَالَ: زِيَادَةٌ كُوفِيَّةٌ وَلَا رَيْبَ أَنَّهَا كَذِبٌ لِوُجُوهِ: أَحَدُهَا: أَنَّ الْحَقَّ لَا يَدُورُ مَعَ مُعَيَّنٍ إلَّا النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِأَنَّهُ لَوْ كَانَ كَذَلِكَ لَوَجَبَ اتِّبَاعُهُ فِي كُلِّ مَا قَالَ وَمَعْلُومٌ أَنَّ عَلِيًّا يُنَازِعُهُ الصَّحَابَةُ وَأَتْبَاعُهُ فِي مَسَائِلَ وُجِدَ فِيهَا النَّصُّ يُوَافِقُ مَنْ نَازَعَهُ: كَالْمُتَوَفَّى عَنْهَا زَوْجُهَا وَهِيَ حَامِلٌ. وَقَوْلُهُ: " {اللَّهُمَّ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ} . . إلَخْ " خِلَافُ الْوَاقِعِ؛ قَاتَلَ مَعَهُ أَقْوَامٌ يَوْمَ " صفين " فَمَا انْتَصَرُوا وَأَقْوَامٌ لَمْ يُقَاتِلُوا فَمَا خُذِلُوا: " كَسَعْدِ " الَّذِي فَتَحَ الْعِرَاقَ لَمْ يُقَاتِلْ مَعَهُ وَكَذَلِكَ أَصْحَابُ مُعَاوِيَةَ وَبَنِيَّ أُمَيَّةَ الَّذِينَ قَاتَلُوهُ فَتَحُوا كَثِيرًا مِنْ بِلَادِ الْكُفَّارِ وَنَصَرَهُمْ اللَّهُ.
ترجمه: اما قول پيامبر که فرمودند "هرکس که من مولاي او هستم، اين علی مولاي اوست.
خداوند دوست بدار هرکس که او را دوست بدارد.. الی آخر حديث.
پس اين حديث در هيچ يك از امهات الکتب به جز از سنن ترمذي وجود ندارد و در آن فقط
عبارت من کنت مولاه. . وجود دارد و زياده ي "اللهم وال من والاه.." در آن نيست
و از اين زياده از امام احمد سوال کردند که گفت:اين زيادت از زيادات کوفی هاست و شکی در
دروغ بودن آن نيست به وجوه متعدد:
يکی از آنها اين است که، حق دور هيچ شخصی نميگردد مگر رسول اکرم صلی الله عليه وآله وسلم.
زيرا اگر چنين بود (يعنی اين زيادت صحت داشت) واجب بود که از همه ي اقوال امام علی تبعيت
کرد. اما معلوم است که صحابه و تابعين با امام در مسائلی که در آن نص موافق با مخالفين امام
بود، نزاع کرده اند.
ابن تيميه ميگوید اين عبارت دروغ هست و صراحتا آن را تکذیب میکند.
و اواصلا بحث سندي نميکند
البته به جز عناد او با خاندان عصمت و طهارت ابن تيميه در علم حديث به اعتراف علماي اهل سنت بسيار بيسواد و فقير
بود
دليل تکذيب اين عبارت توسط ابن تيميه، دلالت
صريح این عبارت برعصمت امام عليه السلام هست.
يعنی ابن تيميه ميگوید حديث دروغ است چون اگر اين حديث صحت داشته باشد پس بايد
گفت امام علی هم مثل پيامبر معصوم بوده و بايد در همه ي اقوال از او تبعيت کرد و با این زیادت دیگر نمیشود گفت مولاه که قبل از آن آمده است معنای دوست و رفیق دارد چون دیگر این زیادت چیزی فراتر از این محبت است، و عصمت حضرت امیر و اطاعت محض از ایشان را میرساند.
يعنی اقرار و اعتراف ابن تيميه به دلالت عبارت "اللهم وال من والاه وعاد من عاداه" به عصمت امير
المؤمنين عليه السلام.
حال که به اعتراف ابن تيميه دلالت حديث مشخص شد ، سراغ صحت اين عبارت از منابع صحیح اهلسنت میرویم
در اینجا تصحيح عده اي از اعلام اهل سنت بر صحت اين عبارت را به اختصار بيان ميکنيم:
حدثنا علی بن محمد حدثنا أبو الحسين أخبرنی حماد بن سلمة عن علی بن زيد ابن جدعان عن
عدي بن ثابت عن البراء بن عازب قال أقبلنا مع رسول الله صلى الله عليه وسلم فی حجته التی حج
فنزل فی بعض الطريق فأمر الصلاة جامعة فأخذ بيد علی رضی الله عنه فقال ألست أولى بالمؤمنين
من أنفسهم قالوا بلى قال ألست أولى بکل مؤمن من نفسه قالوا بلى قال فهذا ولی من أنا مولاه
اللهم وال من والاه اللهم عاد من عاداه * ) صحيح ( _ الصحيحة 1471
صحيح ابن ماجة للألبانی ج 1 ص 62
ميبينيم که اقاي البانی اين حديث رو با زيادت مورد بحث ما تصحيح ميکنند.. اصل اين حديث
هم در سنن ابن ماجه هست. لذا اينجا يکی ديگه از دروغ هاي ابن تيميه هم مشخص ميشه که
گفته بود اين عبارت در هيج يك از امهات الکتب به جز از سنن ترمذي وجود نداره.
ثم رواه أحمد : عن غندر، عن شعبة، عن ميمون أبی عبد الله، عن زيد بن أرقم إلى قوله من کنت
مولاه فعلی مولاه. قال ميمون حدثنی بعض القوم عن زيد أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال :
"اللهم وال من والاه، وعاد من عاداهوهذا إسناد جيدرجاله ثقات على شرط السنن وقد صحح
الترمذي بهذا السند حديثا فی الريث.
البداية والنهاية لابن کثير ج 7 ص 631
اين هم تصحيح ابن کثير دمشقی هست که در اون عبارت مورد بحث ما باز وجود داره
وقال النسائی فی کتاب " خصائص علی " : حدثنا الحسين بن حرب، ثنا الفضل بن موسى، عن
الاعمش، عن أبی إسحاق عن سعيد بن وهب. قال قال علی فی الرحبة : أنشد بالله رجلا سمع
رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم يقول : " إن الله ولی المؤمنين ومن کنت وليه فهذا
وانصر من نصره " وکذلك رواه شعبة عن أبی إسحاق اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه ، وليه
وهذا إسناد جيد
البداية والنهاية لابن کثير ج 7 ص 662
اين هم تصحيحی ديگر از ابن کثير دمشقی سلفی
وقول بعضهم أن زيادة اللهم وال من والاه إلى آخره موضوعة مردود فقد ورد ذلك من طرق صحح
الذهبی کثير منها
السيرة الحلبية ج 3 ص 332
اين هم قول حلبی است که ميگه اين زيادت از طرق صحيحی که ذهبی بسياري از اونها رو تصحيح
کرده، نقل شده
اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه، وهو حديث صحيح، وثانيا : حديث : من کنت مولاه فعلی مولاه
جاء من طرق جماعة من الصحابة خرجت أحاديث سبعة منهم، ولبعضهم أکثر من طريق ،غاية
.) واحد، وقد خرجتها کلها وتکلمت على أسانيدها فی " سلسلة الأحاديث الصحيحة " ) 1471
السنة لعمرو بن أبی عاصم ص 776
و دوباره تصحيح البانی
و از اين تصحيحات علماي اهل سنت و سلفی مسلك بسيار هست..
لذا دروغ ابن تيميه مشخص ميشه که اين عبارت کذب هست.. و ما ثابت کرديم که اين عبارت
طرق صحيحه ي زيادي داره که خود علماي مخالفين به صحتش اعتراف کردند.
البته در قسمتهای دیگر مقاله قسمتهای وال من والاه در کتب اهلسنت مشخص شده است که از تکرار آن خودداری میکنیم.
پس هرجا در کتب اهلسنت عبارت وال من ولاه و عاد من عاداه را دیدید به یاد دلالت این عبارت بر عصمت امیرالمومنین و وجوب اطاعت محض از ایشان از زبان ابن تیمیه بیفتید.
ضمنا وقتی میگوییم ابن تیمیه خدای وهابیت،حرفمان مستند است چون وهابیون ابن تیمیه را از رسول الله بالاتر میدانند :
وهابیت ، ابن تیمیه را برتر از پیامبراسلام(ص) می داند؟!
وهابيون علم غيب ابن تيميه و آگاهي پيدا كردن وي از لوح محفوظ و خبر دادن از باطن مردم را براي او كه به گفته علماي اهل سنت، دشمن اهل بيت(علیهم السلام) بود، قائل هستند؛ اما حتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نمي تواند با اذن خدا علم غيب داشته باشد، و اگر كسي چنين ادعايي را در مورد آنها داشته باشد، كافر می دانند؟!
تبریک خلیفه دوم , به امیرالمؤمنین در روز غدیر ...
عمر بن الخطاب در روز غدیر خم , بعد از اعلان جانشینی امیرالمومنین علیه السلام از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله , خطاب به مولای عالم سلام الله علیه چنین گفت:
بخٍ بَخٍ لَكَ يابنَ أبيطالِبٍ ! أصبَحتَ مَولايَ و مَولا كُلّ مُؤمِنٍ وَ مُؤمِنُة .
به به ای پسر ابوطالب ! مولای من و مولای هر مؤمن و مؤمنه ای گشته ای.
تاریخ خطیب بغدادی ۲۲۱/۹
المصنف , ابن ابی شیبة ۳۷۲/۶
تاریخ دمشق , ابن عساكر ۲۲۱/۴۲
رسالة طریق حدیث من کنت مولاه فهذا علی مولاه , ذهبی ص۱۲
الحاوی للفتاوی , سيوطي ۹۱/۱
السیرة النبوية , ابن کثیر ۴۱۷/۴
غرائب القرآن و رغائب الفرقان ٦١٦/٢
مفاتيح الغيب , فخر رازی ۴۰۱/۱۲
أنبأنا عبد الله بن علي بن محمد بن بشران أنبأنا علي بن عمر الحافظ حدثنا أبو نصر حبشون بن موسى بن أيوب الخلال حدثنا علي بن سعيد الرملي حدثنا ضمرة بن ربيعة القرشي عن بن شوذب عن مطر الوراق عن شهر بن حوشب عن أبي هريرة قال من صام يوم ثمان عشرة من ذي الحجة كتب له صيام ستين شهرا وهو يوم غدير خم لما أخذ النبي e بيد علي بن أبي طالب فقال ألست ولي المؤمنين قالوا بلى يا رسول الله قال من كنت مولاه فعلي مولاه فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لك يا بن أبي طالب أصبحت مولاي ومولى كل مسلم فأنز الله اليوم أكملت لكم دينكم ومن صام يوم سبعة وعشرين من رجب كتب له صيام ستين شهرا وهو أول يوم نزل جبريل عليه السلام على محمد بالرسالة
تاريخ بغداد ؛ ج: 8 ص: 289
تاریخ مدینه السلام،ج7،ص222
مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 185ـ 186
با این اسناد از علمای اهلسنت مطمئن شدیم که منظور آقا رسول الله در خطبه غدیر جانشینی ولایت و خلافت حضرت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب است
اما سوال پیش میاید که از نظر خود بزرگان اهلسنت، چه چیز موچب شد که خلافت به علی ابن ابی طالب نرسد؟
هوای نفس عمر بن خطاب و غصب خلافت
واجمع الجماهير على متن الحديث من خطبته في يوم عيد يزحم باتفاق الجميع وهو يقول: « من كنت مولاه فعلي مولاه » فقال عمر بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولى كل مولى فهذا تسليم ورضى وتحكيم ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الرياسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوى في قعقعة الرايات واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار وسقاهم كأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول: فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا.
سند روایت
الغزالي، أبو حامد محمد بن محمد، سر العالمين وكشف ما في الدارين، ج 1، ص 483، باب في ترتيب الخلافة والمملكة، تحقيق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل وأحمد فريد المزيدي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ 2003م.
ترجمه روایت
از خطبههاى رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) خطبه غدير خم است كه همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند. رسول خدا فرمود: هر كس من مولا و سرپرست او هستم، على مولا و سرپرست او است. عمر پس از اين فرمايش رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به على (عليه السلام) اين گونه تبريك گفت: «تبريك، تبريك، اى ابوالحسن، تو اكنون مولا و رهبر من و هر مولاى ديگرى هستي.» اين سخن عمر حكايت از تسليم او در برابر فرمان پيامبر و امامت و رهبرى على (عليه السلام) و نشانه رضايتش از انتخاب على (عليه السلام) به رهبرى امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روزها، عمر تحت تأثير هواى نفس و علاقه به رياست و رهبرى خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلى تغيير داد و با لشكر كشىها، برافراشتن پرچمها و گشودن سرزمينهاى ديگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلى هموار كرد و از مصاديق اين سخن شد: (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهايى ناچيز به دست آوردند، و چه بد معامله اى كردند.
علامه شمس الدين ذهبي در ترجمه او مينويسد:
الغزالي الشيخ الإمام البحر حجة الإسلام أعجوبة الزمان زين الدين أبو حامد محمد بن محمد بن محمد بن أحمد الطوسي الشافعي الغزالي صاحب التصانيف والذكاء المفرط ... ثم بعد سنوات سار إلى وطنه لازما لسننه حافظا لوقته مكبا على العلم.
غزالي استاد پيشوا و درياي علم ، نشانه اسلام ، اعجوبه زمان ، صاحب كتابها وانساني با هوش فراوان و زيرك... بود .
پس از سالها به زادگاهش بازگشت و به استفاده از وقت ، فرصت وعلم ودانش روزگار را سپري كرد ...
سير أعلام النبلاء ، ج 19 ، ص 322 ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ .
و در جلد 14 ، ص 202 از همين كتاب با استفاده از حديث نبوي او را يكي از احياگران دين ميداند و مي نويسد :
وقال الحاكم سمعت حسان بن محمد يقول كنا في مجلس ابن سريج سنة ثلاث وثلاث مئة فقام إليه شيخ من أهل العلم فقال أبشر أيها القاضي فإن الله يبعث على رأس كل مئة سنة من يجدد يعني للأمة أمر دينها وإن الله تعالى بعث على رأس المئة عمر بن عبدالعزيز وبعث على رأس المئتين محمد بن إدريس الشافعي ...
قلت وقد كان على رأس الأربع مئة الشيخ أبو حامد الاسفراييني وعلى رأس الخمس مئة أبو حامد الغزالي وعلى رأس الست مئة الحافظ عبد الغني ...
حاكم مي گويد : از حسان بن محمد شنيدم كه مي گفت : در سال 303هـ در مجلس ابن سريج بودم ، پير مردي دانشمند بر خواست و گفت : بشارت اي قاضي ! خداوند در هر صد سال كسي را مي فرستد كه احياگر دين است ، عمربن عبد العزيز اولين است و در صد سال دوّم محمد بن ادريس شافعي است...
من مي گويم در صد سال چهارم ابو حامد اسفراييني است و در صد سال پنجم غزالي و در صد سال ششم حافظ عبد الغني است ، و...
ترس از حدیث غدیر:
ابن حمزه الحسنی در جلد 2 از کتاب البیان والتعریف فی اسباب الورود الحدیث الشریف ص 230 صراحتا ذکر میکند که حدیث "من کنت مولاه فعلی مولاه" را امام احمد و مسلم(صحیح مسلم) نقل کرده اند.
اما چرا این حدیث از صحیح مسلم حذف شده است؟
این حمزه الحسنی دروغ گفته یا صحیحین آپدیت میشوند؟
تقیه سعید بن جبیر (از کبار تابعین) از بیان حدیث غدیر
یکی از احادیث فوق متواتر حدیث شریف غدیر است، که رسول خدا(ص) در این حدیث شریف جانشینی امیرالمومنین علیه السلام را به صراحت بیان فرموده، در این مطلب به نکته ای جالب در رد استدلال اهل سنت اشاره می کنیم
احمد بن حنبل در "فضائل الصحابة" می نویسد:
حدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، قثنا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ: نا شُعْبَةُ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الطُّفَیْلِ یُحَدِّثُ، عَنْ أَبِی سَرِیحَةَ، أَوْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ، شُعْبَةُ الشَّاکُّ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» . فَقَالَ سَعِیدُ بْنُ جُبَیْرٍ: وَأَنَا قَدْ سَمِعْتُ مِثْلَ هَذَا عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ مُحَمَّدٌ: أَظُنُّهُ قَالَ: فَکَتَمْتُهُ
سلمة بن کهیل می گوید: از ابو الطفیل شنیدم که از ابو سریحه یا زید بن ارقم حدیث نقل کرد(شک از شعبه است) که پیامبر(ص) فرمودند : "من کنت مولاه فعلی مولاه". سعید بن جبیر می گوید: من مثل این حدیث را از ابن عباس شنیدم. محمد بن جعفر می گوید: گمان می کنم سعید بن جبیر گفت پس آن را کتمان کردم
فضائل الصحابة.ج2 ص703.ط دار ابن الجوزی
سوال:
اگر منظور از حدیث شریف غدیر، فقط بیان محبت امیرالمومنین علیه السلام بوده، چه نیازی بود که سعید بن جبیر آن را کتمان کند؟
از همین روایت ثابت می شود که دلالت حدیث غدیر تنها بیان محبت امیرالمومنین علیه السلام نبوده، بلکه چیزی فراتر بوده که حتی نقل آن می توانسته خطرساز باشد.
احمد بن حنبل: درمورد معنی من کنت مولا فعلی مولاه ، سکوت کنید
احمد بن حنبل يكي از ائمه فقهی اهل سنت مردم را نهی میکند از پرسش درباره معني حدیث غدیر!!!
أخبرنی زکریا بن یحیى أن أبا طالب حدثهم أنه سأل أبا عبد الله عن قول النبی لعلی من کنت مولاه فعلی مولاه ما وجهه قال لا تکلم فی هذا دع الحدیث کما جاء
قال المحقق : اسناد هذا الاثر صحیح
اباطالب (احمد بن حمید مشکانی) از احمد بن حنبل در باره «حدیث پیامبر که فرمود:من کنت مولاه فعلی مولاه» پرسید که احمد بن حنبل پاسخ داد: در این باره سخن مگو!! و حدیث را به همان صورت که نقل شده است بگذار!!
أخبرنا أبو بکرالمروذی قال سألت أبا عبدالله عن قول النبی لعلی أنت منی بمنزلة هارون من موسى أیش تفسیرة قال أسکت عن هذا لا تسأل عن ذا الخبر کما جاء
قال المحقق: إسناده صحیح
ابوبکر مروزی می گوید: از احمد بن حنبل در باره این سخن رسول الله پرسیدم که به علی گفت «أنت منی بمنزلة هارون من موسی» احمدبن حنبل گفت:در این مورد سکوت کن! هیچ چیز در این باره مپرس ، و حدیث را به همان صورت که نقل شده است ، واگذار!!
اسم الکتاب: السنة لأبی بکر بن الخلال ؛ ج: ۲ ، ص: ۳۴۷ ، اسم المؤلف: أبو بکر الخلال (المتوفی: ۳۱۱) ، دار النشر: دار الرایة - الریاض ، محقق: د. عطیة الزهرانی
براستی دلیل این کار چیست که امام اهل سنت نسبت به حدیث منزلت و حدیث موالات (حدیث غدیر) می گوید: سکوت کنید و درموردش اصلا حرف نزنید؟! آیا به این خاطر نیست که مردم پی به مسایل خیلی مهمی خواهند برد؟آیا معنای دوستی!!! علی علیه السلام تا این حد خطرناک است؟؟؟
الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام.