

نقد و بررسی بازی 1979 Revolution Black Friday
اگر تا چند سال پیش، سایت های اینترنتی را برای یافتن مطلبی جزئی در مورد نوید خوانساری زیر و رو می کردید، محال بود موفق شوید اثری، ولو در حد سن، تحصیلات و... از او به دست آورید. با اینکه او در تولید اکثر بازی های کمپانی راک استار گیمز (Rockstar Games) و استودیوی رمدی (Remedy) نقش های کلیدی را عهده دار بود، اما فردی مرموز محسوب می شد و عامدانه در یک بایکوت خبری عجیب بود!
این وضعیت همچنان ادامه داشت تا اینکه خوانساری از راک استار گیمز جدا شد و چندی بعد شرکت شخصی خود با نام iNK Stories را افتتاح کرد. از اینجا به بعد بود که کم کم رد پای خوانساری در اکثر سایت های اینترنتی دیده شد و عکس ها و مصاحبه های زیادی از وی منتشر شدند، آن هم نه به خاطر حضورش در شرکت های بزرگ بازی سازی، بلکه به بهانه ساخت و تولید بازی رایانه ای در رابطه با انقلاب اسلامی ایران.
اینکه چرا خوانساری تا زمان حضورش در راک استار گیمز در یک بایکوت خبری قرار داشت و به چه دلیل پس از ترک این شرکت به یکباره در کانون توجهات قرار گرفت، موضوعی است که کمتر به آن توجه شده و جالب اینکه خود او نیز تمایل چندانی به صحبت در این مورد ندارد.
در هر حال، خوانساری محیای ساخت بازی جدید خود شد و طی مصاحبه ای، ایده اولیه آن را اینگونه شرح داد:
"قرار است در این بازی، وقایع اصلی و مهم انقلاب ایران (سیر پیروزی انقلاب و تسخیر لانه جاسوسی) به تصویر کشیده شود و برای کاربران این امکان ایجاد شود تا در قالب چندین شخصیت مختلف، مسیر انقلاب را به دلخواه (با توجه به گرایش های سیاسی و مذهبی خود) تغییر دهند."
اما چندی بعد به دلایل نامعلومی، این پروژه دستخوش تغییرات اساسی شد و بازی از مسیری که قبلاً برای آن مشخص شده بود، به یک بازی با داستانی خطی تبدیل شد.
اینبار خوانساری رسماً وجود مشکلات مالی و عدم کیفیت مطلوب را عامل این تغییر معرفی کرد و اعلام داشت که قصد دارد تا بازی را با کسب بودجه مناسب و با کمک یک تیم حرفه ای و با تجربه به گونه ای شایسته تر تولید نماید. از جمله افرادی که در این روند جدید به پروژه خوانساری پیوستند، مایکل ستبون (Michael Setbon) عکاس خبری معروف بود که در زمان حضورش در ایران، عکسهایی از انقلاب تهیه کرده بود.
خوانساری در مورد علت استفاده از عکس های ستبون در بازی خود اینطور اظهار نظر کرد که:
"من همیشه می دیدم که در بازی های رایانه ای کمتر به سوژه های تاریخی و واقعی بها داده می شود و معمولاً اگر هم قرار باشد که واقعه ای تاریخی روایت شود، بازیکن کمتر در جریان پیش زمینه آن قرار می گیرد و فقط در مقطعی خاص، بخشی از وقایع را مرور می کند. مثلاً در بازی Medal of Honor ما با بخشی از وقایع جنگ جهانی آشنا می شویم، اما هیچگاه گفته نمی شود که چرا این جنگ آغاز شد و چه وقایعی منجر به بروز آن شدند. ما فقط به اجبار با آلمان ها می جنگیم و آن ها را می کشیم!!! بدون اینکه بدانیم چرا و به چه علت آن ها دشمن ما محسوب می شوند! من در این بازی سعی کرده ام تا بازیکن ها را با پیش زمینه بروز انقلاب اسلامی ایران آشنا کرده و بعد تصمیم گیری در مورد چگونگی پیشبرد آن را به خودشان واگذار کنم. این چیزی است که من با ساخت بازی 1979 The Game به دنبال آن هستم."
چندی بعد، طی خبری رسمی، پروژه خوانساری به منظور تأمین بودجه لازم، وارد کیک استارتر (Kickstarter) شد و تبلیغات رسمی خود را آغاز نمود. در ابتدا، استقبال چندانی از این پروژه نشد و در حالی که به نظر می رسید خوانساری در این راه با شکست مواجه شده باشد، به ناگاه سرمایه لازم برای تولید محصول دلخواه وی فراهم گردید (این مبلغ بسیار بیشتر از هزینه برآوردی در کیک استارتر بود، زیرا اغلب بازی هایی که اینگونه ساخته می شوند، معمولا ادامه دار نیستند.) و بدین ترتیب بازی جدید خوانساری در ابعادی نسبتاً بزرگ و با طراحی مقبول تر نسبت به قبل، وارد پروسه تولید شد!
تیم جدید، شروع به شکل گیری کرد و در این بین پیوستن افرادی معلوم الحال نظیر:
نوید نگهبان، بازیگر فیلم های ضد ایرانی "سنگسار ثریا م"، Homeland و American Sniper.
فرهاد فراهت، بازیگر فیلم های ضد ایرانی Argoو 300: Rise of an Empire.
امید ابطحی، بازیگر فیلم ضد ایرانی Argo.
موژان مارنو، بازیگر فیلم های ضد ایرانی A Girl Walks Home Alone At Night.
ری هراتیان، بازیگر فیلم ضد ایرانی Argo.
و مری آپیک (Mary Apick) بازیگر سریال ضد ایرانی Homeland به عنوان نقش های اصلی، کم کم ماجرای بودجه به ظاهر مردمی را هم معلوم کرد و مشخص نمود که بازی خوانساری چه خوابی برای انقلاب ایران دیده است...
* خوانساری علت استفاده از این افراد را تجربه بالای آن ها در زمینه بازیگری و صداپیشگی دانسته است! این در حالی است که هیچ یک از آن ها در پرونده کاری خود سابقه اجرا و ضبط حرکات (Motion Capture) را نداشتند و جز نوید نگهبان، هیچ کدام کار صداپیشگی برای بازی های رایانه ای را هم تجربه نکرده بودند. از همین رو، خوانساری می توانست به راحتی برای بدست آوردن کیفیتی مشابه کیفیت فعلی اثرش، با یک فراخوان ساده، عده زیادی از ایرانیان خوش صدا را برای این کار جذب نماید (که شکر خدا تعداد مهاجران به آمریکا و کانادا کم هم نیستند) و از موکپ کاران (MoCap) حرفه ای (با توجه به اینکه وی سال ها کارگردان بخش ضبط حرکات راک استار گیمز بوده) هم بهره ببرد. با این کار، مطمعناً هم هزینه های تولید کاهش پیدا می کردند و هم نتیجه مطلوب تری حاصل می شد، اما اصرار وی برای استفاده از این افراد کمی عجیب و سوال برانگیز است!
با توجه به ترکیب جدید تیم تولید بازی و بودجه مناسبی که در اختیار خوانساری قرار گرفته بود، تقریباً می شد حدس زد که بازی وی اثری به شدت ضد ایرانی و تند و تیز نظیر بازی Splinter Cell: Blacklist باشد، اما حضور برایان وود (Brian Wood) یکی از نویسنده های برجسته راک استار گیمز که در آثاری مانند Grand Theft Auto، Midnight Club، Max Payne، Smuggler's Runو Manhunt حضور داشته، جلوی این اتفاق را گرفت و باعث شد تا سناریوی جدید، موضعی دو پهلو و محطاتانه به خود بگیرد.
اما در این بین، سوال بسیار مهمی که مطرح است، این است که خوانساری داستان خود را از کجا و از چه منابعی اقتباس کرده است؟
طبق گفته های وی، او در زمان انقلاب 10 سال بیشتر نداشته و در همان زمان بوده که به همراه خانواده، برای همیشه ایران را به مقصد کانادا ترک نموده است. پس با این اوصاف، وی نمی توانسته خاطرات زیادی از آن دوران در ذهن خود داشته باشد. پس قاعدتاً دو راه برای این منظور جلوی پای خوانساری وجود داشته:
1- استفاده از کتب و اسناد تاریخی موجود. 2- استفاده از خاطرات واقعی افرادی که در زمان انقلاب در ایران حضور داشتند.
اما ظاهراً آن ها تنها راه های موجود برای اقتباس داستان نبودند و راه سومی هم وجود داشت؛ رفتن به سراغ بازماندگان گروهک های مخالف حکومت و روایت داستان از منظر و دیدگاه آن ها. موضوعی که شاید چگونگی تأمین بودجه و انواع حمایت های مادی و معنوی از خوانساری را به نوعی توجیه نماید.
با این رویکرد، داستان بازی جدید، دستخوش تغییرات زیادی شد و از لحاظ فنی هم پیشرفت چشمگیری در آن به وجود آمد.
البته باید همینجا این نکته را یادآور شوم که بازی 1979 Revolution: Black Friday عملاً یک کلاه برداری رسانه ای محسوب می شود و گر چه نام بازی رایانه ای را یدک می کشد، اما در اصل وسیله ای برای ارائه نظرات خوانساری و حامیان مادی و معنوی وی است. بازی (که ظاهراً قرار است یک سه گانه باشد) کمترین میزان استفاده گیم پلی را در خود جای داده و بازیکن تنها در نقش یک انتخاب کننده دیالوگ در این فرایند ظاهر می شود و به غیر از یکی دو صحنه محدود، عملاً در جایگاه انفعال قرار می گیرد.
از لحاظ طراحی (Design) هم بازی دارای مشکلات اساسی است؛ مثلاً فصل بندی های آن بسیار بی منطق و غیر حرفه ای کار شده و فاصله نمایش Cut-Sceneها به عنوان فصل بندی انتخاب شده اند! درعوض، بازی تمام توان خود را به بخش محتوا اختصاص داده و با استفاده از تکنیک بازی سازی استودیوی Telltale Games سعی در روایت خاص خود دارد.
ادامه دارد....
vgpostmortem.ir