

في تخويف أَهل النهروان
فَأَنَا نَذِيرٌ لَكُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَىبِأَثْنَاءِ هذَا النَّهَرِ، وَبِأَهْضَامِ هذَاالْغَائِطِ عَلَى غَيْرِ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ، وَلاَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ مَعَكُمْ، قَدْ طَوَّحَتْ بِكُمُالدَّارُ، وَاحْتَبَلَكُمُ الْمِقْدَارُ وَقَدْ كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ هذِهِ الْحُكُومَةِ فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَاءَ المخالفين، حَتَّى صَرَفْتُ رَأْيِي إِلَىْ هَوَاكُمْ، وَأَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِّ، سُفَهَاءُ الاََْحْلاَمِ وَلَمْ آتِ ـ لاَ أَبَا لَكُمْ ـ بُجْراً وَلاَ أَرَدْتُ لَكُمْ ضُرّاً.
خطبهايست از آن حضرت در تهديد اهل نهروان
من شما را از بخاك افتادن در اثناى اين نهر[يا پيچگاه آن]و درزمينهاى هموار اين گودى مىترسانم، [كه بخاك و خون در غلطيد]بدون دليلروشنى از پروردگارتان، و نه با حجتى آشكار كه با شما باشد، اين دنياى فانىشما را به هلاكت انداخت، و قضا و قدر الهى[كه مقدماتش را خودتانآماده كردهايد]شما را در دام خود گرفته است، من شما را از اين حكميت نهىكرده بودم، شما مانند طردكنندگان كتاب الهى دستور مرا پشتسر انداختيدو از عمل بآن امتناع ورزيديد، تا آنكه مرا مجبور كرديد كه نظرم را با خواستهشما تطبيق كنم، و شما مردمى سبك مغز، و غوطهور در رؤياهاى احمقانهايد، من اى مردم بىاصل،هرگز قصد شر و افساد براى شما نداشتم، و براى شماضررى نخواستهام.