

لمّا أشير عليه بألاّ يتبع طلحةَ والزبيرَ ولا يُرصدَ لهما القتال [وفيه يبين عن صفته بأنه عليه السلام لا يخدع:]
وَاللهِ لاَ أَكُونُ كالضَّبُعِ: تَنَامُ عَلى طُولِ اللَّدْمِ حَتَّى يَصِلَ إِلَيْهَا طَالِبُهَا، وَيَخْتِلَهَارَاصِدُها وَلكِنِّي أَضْرِبُ بِالمُقْبِلِ إِلَى الحَقِّ المُدْبِرَ عَنْهُ، وَبِالسَّامِعِ المُطِيعِ العَاصِيَ المُريبَأَبَداً، حَتَّى يَأْتِيَ عَلَيَّ يَوْمِي. _ فَوَاللهِ مَا زِلتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي، مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ، مُنْذُ قَبَضَ اللهُ تعالى نَبِيَّهُ صلى الله عليه وآله حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هذَا.
سخنى از آن حضرت(ع)آنگاه كه به او گفتند،از تعقيب طلحه و زبير باز ايستد و بسيج نبرد با ايشان نكند.
به خدا سوگند،كه من همانند آن كفتار نيستم،كه با آواز كوبيدن سنگ و چوب دركنامش،به خوابش كنند،تا بر در كنام رسند و صيادانش،بفريب،به دام اندازند. (1) بلكه به پايمردى يارانى كه روى به حق دارند،روى برتافتگان از حق را فرو مىكوبم.
و به مدد كسانى كه گوش به فرمان من نهادهاند،شورشگرانى را كه همواره در حق منترديد مىورزيدهاند،مىزنم.و اين شيوه من است،تا مرگم فرا رسد.سوگند به خدا،كه از آن زمان كه رسول الله(صلى الله عليه و آله)رختبه سراى ديگر برده است تابه امروز،مرا از حقم بازداشتهاند و ديگرى را بر من برترى دادهاند و برگزيدهاند.
پىنوشت:
1.گويند كه چون خواهند كفتار را شكار كنند،جماعتى با ساز و ضرب بر در لانهاش مىآيند و به آوازمىخوانند كه كفتار در خانه نيست.اين آواز،كفتار را مىفريبد و خواب مىكند و صيادان آن را مىگيرند.